سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        شاعرانه

        شعری از

        سید حسین عمادی سرخی

        از دفتر دلنوشته ها نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳ ۲۰:۰۵ شماره ثبت ۳۲۶۷۹
          بازدید : ۵۷۵   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید حسین عمادی سرخی
        آخرین اشعار ناب سید حسین عمادی سرخی

        زندگیم داره شاعری میشه
        شعر معشوقه ی جدید من است
        لایکهای تو ، آدمکهایت
        تازگیها، همه امید من است
         
        جای آغوش گرم تو امشب
        یک غزل گرمی وجودم شد
        بیتی از آن غزل چو ابرویت
        جای محراب هر سجودم شد
         
        توی شعرم چقدر خوشبختم
        من همون مردِ آرزوهاتم
        توی شعرم سرم رو دوشت بود
        توی شعرم، خمار موهاتم
         
        مثنوی مثنوی ز گیسویت
        روی دوشم تو شعر جاری شد
        سیل شد، رفت و برد قلبم رو
        ابرِ چشمم بازم بهاری شد
         
        تو مثِ شعر حافظی، مردم
        تو رو می شناسنت به زیبایی
        شعرِ من، مثل دختری شرقی
        کنج قلبم نشسته تنهایی
         
        مردِ شعرم دوباره چون فرهاد
        سرگذاشته تو کوه و تو بیشه
        تیشه شو می زنه رو قلبم باز
        انگاری داره غیرتی میشه
         
        بیا و کنجِ قلبِ من بنشین
        پیش این ساکتی که فریاده
        این که هی داد میزنه، شیرین!
        این که فکر میکنه که فرهاده
         
        تو بیا ، قول می دمت امشب
        تا که آروم شد خودم زوری
        اونو دَک می کنم از اشعارم
        بره، گم شه، بره به مزدوری
         
        شعر هم مثلِ دنیا شد، انگار
        اختیارش دیگه به دستم نیست
        تازه فهمیده ام، تویی شورش
        درک کردم که رمز عصیان چیست
         
        سبزی و توی شعر من انگار
        فتنه ی تازه ای نهان داری
        من بصیرت ندارم ای بانو
        نکند باز قصدِ جان داری
         
        دیگه واست تو شعرِ من جانیست
        دیگه اسمت رو هم نمیارم
        خودکشی می کنم تو این مصرع
        زندگی می کنم با اشعارم
         
        زندگیم داره شاعری میشه
        شعر معشوقه ی جدید من است
        لایکهای تو ، آدمکهایت....
        حیف همینها هنوز امید من است
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4