سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        سترون

        شعری از

        عباس خوش عمل کاشانی

        از دفتر شعله ی آواز نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۰۲ شماره ثبت ۳۲۵۱۷
          بازدید : ۱۸۸۹   |    نظرات : ۱۶۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس خوش عمل کاشانی

        ...در روزهای پایانی فروردین پارسال برای عمل آب مروارید چشمهایم به شهر خود کاشان رفته بودم.روز سوم از اقامتم از کوچه ای که خانه ی پدری در آن قرار داشت می گذشتم و خاطرات کودکی و نوجوانی و جوانی را در ذهنم مرور می کردم....ناگاه صدای گرم زنی رشته ی خاطراتم را گسست:
        -سلام عباس آقا...
        از پس پرده ی غبار گرفته ی چشمانم زن مسنی را دیدم که دست دختر بچه ای سه چهارساله در دستش بود.جواب سلام زن را داده و نداده خشکم زد...او خودش بود..لیلی دوران جوانی من...لیلی روزهای بر باد رفته ی جوانی...
        لبخند محو و گزنده ای بینمان رد و بدل شد و زن مسن -لیلی دوران جوانی ام-قدمهای بی رمقش را تند کرد تا بگریزد ؛  از من  ...از خاطرات تلخ تلخ و تلخ گذشته...از ماجراهای تلختر از شرنگی که داشتیم...از آن کوچه و شاید از نگاه سنگین همسایه هایی که گوشه ی پرده ی پنجره را کنار زده بودند تا آنها نیز به نوعی خاطرات گذشته شان را مرور کنند....
        لیلی روزگار جوانی من سالهای سال است که تنها سر بربالین می گذارد...دنیا به او و شوی تحمیلی اش وفا نکرد ؛ اگرچه فرزندانی پشت سرهم آورد تا به پدر و مادر و فامیل و اهالی محل ثابت کند که زندگی اش شیرین و بی دغدغه است...
        و من نیز بر گامهای مرتعشم افزودم تا خود را از کوچه ی خاطرات جوانی برهانم ؛کوچه ی روزهای خوش تیپی و پوشیدن شلوار ایزی و کفش ورنی و اورکت امریکایی و غرق شدن در رایحه ی عطر و ادکلن دانهیل و آدیداس...
        آی جوانی جوانی جوانی! چه روزها که با تو نزیستم و در تو نمردم....
        در گذر از کوچه ی خاطرات  -در روزهای پایانی فروردین 93- خاطره انگیزترین غزل همه ی عمرم متولد شد که ذیلا از نظر می گذرد:
        ***
        دیگر نه مــــن آن مــــــرد جوانم نه تو آن زن
        کز عطـــر تنش مست شــــود کوچه و برزن
        افتـــاده ز پــــا مثـل دو بیـــدیـــم به هامون
        خشکیـده تــر از دســــــت و دل مـرد تبرزن
        تن داده بـه هر حـــادثــــه در رهگــــــذر باد
        دل بستـه به خاشاک و خس دشت سترون
        در پاســخ هر چشمـــک آمیختــــه با اشک
        وقتی که فرستــــاده شود از طـــــرف من
        لبخند تو دیگر نه ملیـــح است و نه نوشین
        ایمـــــای تو دیگر نه فریبــــا و نه رهــــزن
        با این همه گــر دوست مرا داشته باشی
        با خاطـــره ی عهــــد کهن قــدر یک ارزن
        این جـــــان که مرا هست وبال تن رنجور
        وین سر که ترا روز و شبی بوده به دامن
        سازم به فـــــــدای تو و ریزم به قدمهات
        تا آن که ادایم شــــــود آن دین به گردن.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۶۵ شاعر این شعر را خوانده اند

        طارق خراسانی

        ،

        اله یار خادمیان(صادق)

        ،

        عباس خوش عمل کاشانی

        ،

        غلامرضا مهدوی(مهدوی)

        ،

        صفیه پاپی

        ،

        منوچهر مجاهدنیا

        ،

        علی اصغر اقتداری (حرمان)

        ،

        راد ( احسان )

        ،

        مهسا اربابی (افسانه)

        ،

        جواد مهدی پور ( آزاده )

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        فاطمه سادات بحرینی

        ،

        رضا نظری

        ،

        منصور شاهنگیان

        ،

        سکینه تاجمیری (نوا)

        ،

        هاشم دانش مایه(دانش)

        ،

        سیده نسترن طالبزاده

        ،

        کیوان رادفر

        ،

        مونس ارجمندی

        ،

        کاک باران کورد ملکشاهی

        ،

        وحید کاظمی

        ،

        شفق

        ،

        ستار سلطانیان

        ،

        محمد خسروبیگی

        ،

        فرهنگ باریکانی (صالح)

        ،

        عليرضا حكيم بيرانوند

        ،

        مهدی رستگاری

        ،

        میثم دانایی

        ،

        کریم لقمانی سروستانی

        ،

        عباس زارع میرک آبادی

        ،

        ابوطالب زارع

        ،

        حسین احسانی فر(رهای لنگرودی)

        ،

        فیروزه کاتب

        ،

        سید حاج فکری احمدی زاده(ملحق)

        ،

        نجمه طوسی (تینا)

        ،

        محمد صادق بخشی

        ،

        باقر رمزی ( باصر )

        ،

        مینا علی زاده

        ،

        ابراهیم حاج محمدی

        ،

        مژگان منوچهری

        ،

        فرزان رادفر

        ،

        علیرضا رادمنش (به دنبال حقیقت)

        ،

        بهار تهرانی

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        یاسر(رییس)

        ،

        بختیار فرّخ

        ،

        نیره ناصری

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        امیری کرمانشاهی

        ،

        خه بات

        ،

        سیدعلمدارابوطالبی نژاد

        ،

        حامد بیدار

        ،

        مروی(ضیغم)

        ،

        حسین زاده

        ،

        لیلا باباخانی

        ،

        عباس وطن دوست

        ،

        علیرضا کاشی پور محمدی

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        محمد هادی(سورنا)

        ،

        همایون فتاح متخلص به رند

        ،

        رضااشرفی فشی

        ،

        آرمین اسدزاد (الف)

        ،

        حسن بذرگری(آیین)

        ،

        احد پور فرج اله روحانی

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۸:۳۹
        درود استاد عزیز
        از خوانش دوباره سروده زیبای شما بهره وافر بردم
        میلاد سالار شهیدان مبارک خندانک خندانک
        نیره ناصری نسب
        شنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۷:۵۶
        درود بر استاد بزرگوار

        خاطره شیرینی بود اما با حس غمناکی همراه بود
        ما خاطرات تلخ و شیرین زیادی داریم که اگر بازگوییم خود مثنوی بلندی خواهدشد.
        شعر دلنشینی بود و شورانگیز
        مرحبا استاد
        پاینده باشید خندانک خندانک خندانک
        سیدعلمدارابوطالبی نژاد
        دوشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۳:۱۳
        سلام برحضرت استاد خوش عمل عزیز
        خواندم ولذت بردم .بسیارزیبا .
        مگرمی شود شاعر باشی وعاشق نباشی؟!!
        سرافرازباشی وسلامت ان شاءالله
        مروی(ضیغم)
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۴۴
        خندانکاینجاهمه همدردیم گویا.احسنت استاد!مسلما از دل برآمده و بر دل می نشیند. خندانک
        مروی(ضیغم)
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۱:۴۴
        خندانک
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۴:۱۳
        سلام استاد بسیار زیبا بود
        به آشیانه ی ما هم سری بزنید
        تادر کلاس درس شما بسیار بیاموزیم
        سروده یتان سرشار از عشق بود
        سربلند باشید
        عباس وطن دوست
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۵:۵۸
        خندانک

        درود بر استاد خوش عمل بزرگوار

        بسیار زیباسروده اید استاد

        دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا کاشی پور محمدی
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۵۵
        آفرین استاد
        خندانک خندانک خندانک
        زهرا حسین زاده
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۸:۲۱
        سلام بر شما استاد و شاعر بزرگوار
        بسيار عالي بود
        دعوتتان ميکنم به نوشته هاي ناقابلم
        همواره در پناه حق باشيد خندانک خندانک خندانک

        محمد علی سلیمانی مقدم
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۱:۵۱
        درود بر استاد بزرگوار
        چه وصف الحال زیبا و البته سینه سوزی!
        چقدر همدرد داشتید و دارید، که نمی توانند چون شما به تصویر بکشند، جفای رفته به دل، از بیداد دوران و هجران دلدار را. خندانک خندانک خندانک
        عذر خواهی می کنم که در محضر شما، قلم فرسایشی ناشیانه ام را پست می کنم، اما خودتان بهتر از بنده، حال الآن مرا درک می کنید. پس « بیا سوته دلان، گرد هم آییم»
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عاقبت من ماندم و دردي گران از هجرِ تو
        با خميده قامتي مثلِ‌كمان از هجرِ‌ تو

        سال ها عشقِ‌ تو را در سينه پنهان داشتم
        بر ملا شد آخر اين رازِ‌ نهان از هجرِ تو

        با تو بودم چشمه ي جوشاني از عشق و اميد
        اينك امّا خسته و سيرم ز جان از هجرِ‌ تو

        آتشِ‌ عشقي كه بوده زيرِ‌ خاكستر نهان
        بارِ ديگر شعله هايش شد عيان از هجرِ تو

        از دو چشمِ خونفشانم اشكِ‌ غم بارد همه
        مثلِ‌بارانِ ‌بهاري بي امان از هجرِ‌ تو

        سوزِ دل از سينه ام چون شعله بيرون مي زند
        گشته ام مانندِ‌ يك آتشفشان از هجرِ تو

        خنده بر لب دارم از شرمِ رقيب امّا شده
        دل به سانِ كوره ي آهنگران از هجرِ ‌تو

        لب فرو بستم به ظاهر گرچه اي آرامِ‌ جان
        ناله هايم مي رود تا آسمان از هجرِ‌ تو

        نوبهارِ‌ آرزوهاي جواني هاي من
        شد چو باغِ‌ مرده ي فصلِ خزان از هجرِ‌ تو

        مانده ام چون تشنه كامي با خيالِ يك سراب
        در كويري سوت و كور و بيكران از هجرِ تو

        سليماني مقدم 09-11-1394 خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        همایون فتاح(رند)
        سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۱۵:۰۰
        تقدیر خندانک خندانک خندانک خندانک
        رضااشرفی فشی
        چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۶:۲۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        باهر قدمش چون بگذشت از برمن او
        دل در پی رفتن زپسش دست به دامن
        گفتا به دلم عقل که این قصه سرامد
        بگذر زخیالی که گذشت از تو واز من
        (در دل نکند هیچ اثر تیر ملامت
        بیهوده بود کوفتن اب به هاون)
        آرمین اسدزاد (الف)
        چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵ ۰۹:۵۲
        به به!
        واقعا عالی!
        هزاران درود و احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3