يکشنبه ۳۰ دی
حــــــدیث محــــــــــرم شعری از فرهنگ باریکانی (صالح)
از دفتر باریکان نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۳ ۱۶:۲۸ شماره ثبت ۳۱۱۹۵
بازدید : ۹۷۲ | نظرات : ۳۸
|
دفاتر شعر فرهنگ باریکانی (صالح)
آخرین اشعار ناب فرهنگ باریکانی (صالح)
|
حسین ای شهنشاه ظالم ستیز به پیش پیمبر تو بودی عزیز
اگر دست زهرا نوازد سرت رسول خدا بوسه زد حنجرت
علی شیر یزدان تو را می ستود به پشتش گرفته به حال سجود
شکستند آن کوفیان بیعتت ندانند آن فرِّ و آن شوکتت
تو ثار الهی در حضور خدا به هر دو جهان گشته ای مقتدا
چرا آمدی تو به دشت بلا به تن کرده شیعه لباس عزا
لباس شهادت به تن کرده ای دل کودکان پر زغم کرده ای
تو و کهنه پیراهن ای پادشاه که زینب پریشان شد از اشک وآه
سپاه شقاوت چو یکسر شده فضا از نمازت معطر شده
بگفتی به دشمن تو ای اشقیا اگر ظلم بر من به طفلم چرا
که این طفل عطشان وبی خواب شد ز بهر کمی آب بی تاب شد
یکی مرد نامرد سیراب کرد به تیر سه پر طفل را خواب کرد
چو خونش بپاشید در آن فضا نمودی تو هدیه بسوی خدا
ملائک سجودند و ناله زدند وز آن جرعه ای خون پیاله زدند
ببردند سوی خدا جام را بدان عرش اعظم چو پیغام را
کزو قطره ای بر زمین بر نگشت زمین از وجودش معطر نگشت
حسین چیست اسرار ایثار تو خلائق همه مانده در کار تو
به صبر و توکل چو کوهی بزرگ چه کوهی که باشی جهانی سترگ
به کرب و بلا کوه طور آمدی چو موسی به دیدار نور آمدی
برید از قفا آن شقی حنجرت چنان نوک نی کرد زیبا سرت
به جز تو مگر یاد دارد جهان تماما فدایی کند خان و مان
چنان ثبت تاریخ شد این عزا بود تا به روز قیامت بپا
محرم عجین گشته با جسم وجان حدیث محرم بود بیکران
اگر مجملی گفت صالح ز جان تو اینک حدیث مفصل بخوان
مهندس فرهنگ باریکانی(صالح)
آذر ماه 1391
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.