يکشنبه ۲ دی
جهل و غرور شعری از بهروز حبیبی
از دفتر گلایه نوع شعر قصیده
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳ ۲۰:۲۲ شماره ثبت ۳۱۰۱۰
بازدید : ۸۵۶ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب بهروز حبیبی
|
بشنو از دل چون حکایت میکند
از غمی دیرین روایت میکند
از غرور و جهل ابنای بشر
که شقاوت را کفایت میکند
از سر جهل و غرور است آدمی
از هوای نفس اطاعت میکند
در مسیر پرشتاب زندگی
بی هدف گاهی حماقت میکند
هر چه فرصت می دهندش ، بیشتر
بر سر کارش لجاجت میکند
می شود در بند و زنجیر غرور
بر همین منوال عادت میکند
دین و حق را می گذارد یک طرف
از بدی و شر حمایت میکند
آنچنان غرق است در اوهام خویش
ناصحان را هم ملامت میکند
عاری از هر نقص داند خویش را
دیگران را بد قضاوت میکند
سرد و سنگین می شود با اهل دل
حقِّ دل را کی رعایت میکند؟
دوستان را میکند دلگیر و خوار
با کس و ناکس رفاقت میکند
میکند نامهربانی با همه
دل پر از کین و حسادت میکند
گر چه در ظاهر بود مسرور و شاد
در دل احساس حقارت میکند
تا که دنیا می شود بر وفق او
از خود احساس رضایت میکند
چونکه بد می آورد از هر طرف
از زمانه صد شکایت میکند
هر زمان در اضطراب و دلهره
کی چنین کس خواب راحت میکند؟
می دهد بر باد عمر خویش را
عاقبت حس ندامت میکند
عاقل و افتاده باش اندر جهان
تا خدایت جان هدایت میکند
عاقل و افتاده باشی کردگار
هر دو دنیا را به کامت میکند
کاین دو خصلت در پناه رحمتش
گوهر جان را حفاظت میکند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.