دوشنبه ۵ آذر
هذیان شعری از ژیلاراسخ
از دفتر واژه های تنهایی نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۳ ۲۱:۵۷ شماره ثبت ۳۰۶۶۲
بازدید : ۵۶۰ | نظرات : ۲۵
|
|
"هذیان"
فتنه بر سینه ی شب هاجاری.....
شهر....
مکّاره ایی از حیله وتزویر ودروغ
مادری سربه گریبان ،گریان
دختری دامن ِگلدارِ تنش را عرضه
باد گیسوی زمین می آزُرد
درد وجدان به پشیزی ،درمان
شهرمن.......
کینه به دل داشت و
درماتم لبخندخدا
غرّش فقر، دل سخت زمان می سائید
مست، درکوچه وُ ما، سرگردان
دود از روزنه ها ،رقص کنان
قید ،دربند شد وبی قیدی
رسم دیروز، همه درتابوت
گورکن، گور خودش را می کَند
مرده لرزان و، کفن را پاره
نعش حیوانیِ ،انسان بردوش
وای برغفلت وبرخَمّاری
وای بر مردم وخود آزاری!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.