جمعه ۷ دی
نی نواز نازنینان شعری از محمد فروغی
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۳ ۰۱:۴۰ شماره ثبت ۲۹۸۶۲
بازدید : ۳۴۵ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب محمد فروغی
|
هر چه هست
از قامت ناساز ساز مطرب است...
مطربا هر چه زدی
بر گوش دل
جز نغمه ی ناجور نیست
می نوازد چنگ چشم جان
نوازش های عشق
بینوا ماندی چرا پس
نی نواز نازنینان
نازِ شستت
نغمه ی نازی بزن
شوری به پا کن
شورِ شب شد
بخت، یار آمد
یار آمد
وقت تنگست، یار دلتنگ
سازِ ناسازی
چرا پس
ساز کردی
با نگار سازگارم
نی نواز نازنینان
ناز کردی
بی نوا ماندی...
ناز کرد و بینوا ماندم...
آری آری
هرچه هست
از قامت ناساز ساز مطرب است
ورنه آن شب
یار آمد
لیک
نغمه ها در گوش دل
ناجور بود...
« هر چه هست
از قامت ناساز بی اندام ماست...»
نغمه ی پایانی ساز تو بود،
آنگه شکست...
خوش تر از این نغمه را
دیگر کجا خواهم شنید...
یار بی ما رفت
ساز مطرب هم شکست
زال دل هم آخرین پر را
به آتش بر کشید،
پر کشید
از روح و جانم
نغمه ی سیمرغ عشق...
ساز نو می سازم از نو
می شوم خود
نی نواز نازنینان
می نوازم نغمه ی ناز
نازنینم را شبی
در چنگ چشمم مینوازم...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.