سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        باغ احساس

        شعری از

        اصغراروجی(غریب)

        از دفتر غزلیات نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ ۱۵:۱۹ شماره ثبت ۲۹۲۳۸
          بازدید : ۵۶۱   |    نظرات : ۱۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        مثل گیسویش دل ماراپریشان کردورفت
        آن پری رویی که ازمن روی پنهان کردورفت
        بانوی اردیبهشتش  خوانده   بودم  سالها
        باغ احساس   مرا  همرنگ   آبان  کرد  ورفت
        وقتی آمددرنگاهش صدسبدلبخندداشت
        اوکه چشمان مرا تقدیم باران  کرد   ورفت
        در هجوم  بیکسی  با آن  همه  دلواپسی
        وسعت تنهایی دل  را  دو چندان کرد ورفت
        بادلی خون التماسش کردم  امابرنگشت
        می شود آیاچنین ترک  عزیزان  کردورفت؟
        درنگاه دلفریبش رنگی ازنیرنگ داشت
        طرح نابودی کشیدوخانه ویران کردورفت
        درهوای حسرتش من ماندم  ودریای غم
        ساحل آسایشم  راغرق  طوفان کردورفت
        نقش خاموش نگاهش درنگاهم مانده است
        اوکه درعشقش غریبی را غزل خوان کردورفت
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        مسحورِ چشمِ مستِ تو را شرابِ لعلِ لبت مگر دوا بکند
        آذر دخت

        روزگاریست که در میخانه خدمت میکنم ااا در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
        سیده نسترن طالب زاده

        د ساربانا بار بگشا ز اشتران ااا شهر تبریزست و کوی دلستان ااا درودی دگربار سرکارخانم دکتر حسین زاده شهدخت ادب و عرفان و تعالی ااا اشعلری برگزیده از دیوان استاد بهار بود تقدیم حضور یازان و دوستات ااا دور است از ادب کمترین ااا طعنه و ایذا در محضر سروران عالی قدر ااا ژرف بود ابیات در نگاهم همین ااا با مهر بی مر
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        من متعجبم سلام بانو دکتر طالب زاده نمی دانم سلام و احوال پرستی تان بامن کجا و شعر طعنه دار زهرآگینِ فرومایه خواندن دوستان من یا من کجا ااا خب کدام یک را باور کنم ممنونم از فیض نصایح ملوکانه ی شما بانو واقعا نواختی مان آه و بدرود
        سیده نسترن طالب زاده

        ر مگیر از فرومایگان دوستان اااا که حنظل نکارند در بوستان اااا که ذات نکو آید از خانمان ااا چنان آب نیکو که از اسمان اااا درودتان بانوی معززنیمه شب بهارانه نیکوو بکام

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1