جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر بهزادعبدالرحمانی
آخرین اشعار ناب بهزادعبدالرحمانی
|
باز باران با ترانه
میخورد بربام خانه
باهجوم بغض سنگین
میکند این دل بهانه
یاد آنروزی که بودی
زیرباران درکنارم
شادوخندان وصمیمی
چون نسیمی دربهارم
یادم آید زیرباران
باتوبودم باتوتنها
میگرفتم هردودستت
میگذشتیم ازدل شب
تا به رویاهای فردا
خاطرات روزشیرین
باتو زیبا یاردیرین
عاشقی دلداده بودم
مست ومدهوش
هست وخاموش
با دوچشم عاشقانه
محومیگشتم مثل ماه
درتن روز
همچوخورشید زیرباران
چون غباری گرد وتنسوز
اندرآن چشمان زیبا
شعله ها مییزد زبانه
بارش باران چه سودی
سوزد آن چشمت به نازی
چون تل خاکستری داغ
تاروپودم دانه دانه
میفشردم بادودستم
شانه هایت را به نرمی
مینشاندم روی لبها
بوسه ای شیرین به گرمی
مست بودم با نگاهت
سایه بودم درپناهت
کام بودم برزبانت
عشق ما میزد جوانه
اشکهامان زیرباران
روی گونه
خیس وغلطان
میچکد هرقطره قطره
باخودش میشوید آسان
خاطرات زیرباران
حال من ماندم وآهی
بی توتنها
نیست دیگرجان پناهی
با گذربرخاطراتت
میکنم هریک نشانه
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.