سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        دریغا

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر چرک نویس نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۳ ۲۱:۴۸ شماره ثبت ۲۸۲۴۸
          بازدید : ۷۳۱   |    نظرات : ۲۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

        دریغا    ای    دریغا     صد    دریغا
        که رفت  انسانیت از سفره ی  ما
        نکوشیم  تا  دگر  خرسند  سازیم
        همان  هم   نوع خود در اوج گرما
        کجا  شد  مهرمان  گویید شما ها
        چه  آمد  بر  سرم؛ این  شد معما
        کسی  دیگر  به فکر آدمی نیست
        گمانم     آدمیت     رفت      یغما
        ستم ها بیشمار است ای خداوند
        به   زیردستان   ز   دست کارفرما
        ندانم   که   برادرْ   خواهر     خود
        تن  خود  را   بپوشانند   ز  سرما؟
        بود   در   سفره ی   آنان   غذایی
        و  یا  دارند  به  انبان  دانه   خرما
        ندانم   که   چرا   اینگونه  سردم
        به  هم نوع   خودم  یاربْ  دل آرا
        چه داریم پاسخی فردا که  آییم
        به محشر پیش تو باشیم سراپا
        همه  خجلت  به  نزد  تو  بیاریم
        سراسر شرمساریم بی مسما
        تو خوانی یک به یک اوراق ما را
        در آنجا سهم مان هست جمله پروا
        مگر  آنان  که  بخشیدند  به   مردم
        بر   آنان   نور   می بارد   ز    سیما
        خوشا   آنان   که   در   اوج نیازْشان
        که   بخشیدند   و  دادند  بس هدایا
        بیا  ای   هم  وطن  ؛ انسان   عاقل
        فرو  هِل  حال  خود   را  تو  ز   اغما
        کمک  کن  جان  من همسایه ات را
        ز   آنچه   که   تو   داری   جان مولا
        نکن    انبار    خوراک    آدمی     را
        مکن  با   مال   خود   بس  زور آزما
        کنون  از  مال خود داد و دهش  کن
        تو   نیکی  را   روان  کن  رو به  بالا
        به   کارت  آید   این  نیکی چو فردا
        به   نزد   آن   خدای   برتر   اسما
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1