سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        خودکشی2

        شعری از

        علی اسماعیلی

        از دفتر درنگ نخست نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۳ ۰۵:۲۰ شماره ثبت ۲۷۸۳۸
          بازدید : ۵۹۶   |    نظرات : ۸۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اسماعیلی

        نقش بسته باز در من زندگی
        یک بغل احساس،آرامش،دعا
        بی خبر از هرچه باداباد و بود
        جمله ی مردم سبک بال و رها
         
        عاقبت پایان رسیده انتظار
        شهر در احساس خوب سادگی است
        اغتشاشی هم اگر سر میزند
        از کرامات خوشی در زندگی است
         
        مردمان با هم چه خوب و یکدلند
        مثل ترکیب دو آنزیم توی تاید
        اقتصاد مثبت بی انتها
        خط تولید پژو بعد از پراید
         
        خانه ها یکریز در رقص و سرور
        دست ها در دست هم بی ادعا
        شورش شادی،کمال عاطفه
        زندگی از هرچه نادانی جدا
         
        سایه ی آزادی و اوج شعور
        پشت خط چین عبور عابرین
        بوق ممتد سکوت و راحتی
        خواب آرام پرنده روی مین
         
        یاد دارم سفره هامان غرق نور
        دست هامان آرم خوب هفت داشت
        لای دست پیرمرد بی سواد
         بوی تند و خالصی از نفت داشت
         
        هرکسی در نوع خود بی غم ترین
        سازِ شاد زندگی ها کوک بود
        بخت ها باز و زمان ها هم که رام
        مرد بدشانس قبیله لوک بود!
         
        گاه جای این رفاه و سرخوشی
        کاش قدری بی جهت غم داشتیم
        طعم غصه راستی تلخ است نه؟
        ما فقط این غصه را کم داشتیم
         
        شاعر افکار شیرین قدیم
        بوی شبدر می دهد این روزها
        بعد تو ما قصه را بد برده ایم
        لاله ی قرمز کجا اینجا کجا
         
        یک صدای خسته از پشت سرم
        داد میزد دم به دم بی انتها
        ردپای خستگی در مغز من
        این جنون است این جنون است ای خدا
         
        عاقبت دیوانه گشتم از خودم
        سرزده سر شاخه های رفتنم
        خط هفتم سینه مالامال درد
        یک تهوع صد تناقض در تنم
         
        بی تفاوت با جهان و مردمش
        میروم تا پشت بام دلخوشی
        چند لحظه صبر،تنهایی،سکوت
        چشم ها بسته،سه نقطه،خودکشی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3