هِمه زَخم های عالم یِه طرف رفیق فابَم
طَرَفَ دِگَر تو هستی که زَدی یِه زخم نابَم
چو حُباب جَسته از نِی زِه دَهان دوست بودم
که در اُوج ، زَخم خوردم . تَرَکیده این حُبابم
(نَفَهاتِ صُبح دانی زه چه روی دوست دارم ؟)
که شبی شبیه یارم بِشَوَد تمام خابم
تو نِقاب دوست بودن زده ای چرا به صورت؟
دُمِ عَقرَبَت که بیرون زَده ، میدِه اِلتِهابَم
به تمام خاطراتم تو نُفوذ کرده بودی
غَلَطی نبوده ای تا که دوباره در کتابم ...
بِکُنم صَحیح تا چاپ شَوی به قَطعِ رَقعی
نه رفیق من ، نِمیشُد .تو که کرده ای خرابم
به جَرَقِه ای پَریدی . (به کجا چنین شتابان؟)
تو که رفته ای رفیقم چو گلوله از خِشابم
من از اینکه چشم هایت به دروغ مُبتلا شُد
نَکُنَم گِلایه ای دوست ، نِمیده این عَذابم
تو چطور میتوانی ، بِبُری به چشم هایت
دِلِه این رَفیق خود را؟ نَکُن این چِنین کَبابم
کَفِ دَستِ صافِ شیدا به گواه این رِفاقت
کِه بیان تازه ای را بِنِشاند در رِکابم ؟
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
بسیار زیباااست..