سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        رنج یاسمن

        شعری از

        صادق عماری

        از دفتر من و تو نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۳ خرداد ۱۳۹۳ ۰۲:۳۹ شماره ثبت ۲۷۱۹۵
          بازدید : ۷۲۴   |    نظرات : ۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        رنج یاسمن
        دفتر فریاد
         
        دیدی که هفتاد شدم
        تو هم شدی شصت و پنج
        نه ساله گفتم با حسن
        بازی مکن ای یاسمن
        گفتی چه مانع ، دوست من
        آن شب نه شامی خوردم
        تا صبح گریه کردم
        با آن همه درد و رنج
        =
        در کوچه بازی کردیم
        ای کاش با هم ماندیم
        غافل ز دنیا چون مست
        بیگانه از هرچه هست
        از روزگاران پست
        دنیا میشد همانجا
        زمان میشد بی معنا
        زندگی میشد بی رنج
        =
        تو رفته بودی از ما
        کاشکی نماندم تنها
        کوچه برای من تنگ
        دلها مگر شدند سنگ
        دنیای زیبا بی رنگ
        تو که نبودی آنجا
        زندگی شد جانفرسا
        پر از غم و پر از رنج
        =
        دیری نشد که آنروز
        یک روز سخت و جانسوز
        آمدم با چه حالی
        دیدم که خانه خالی
        حالم شدش بی حالی
        از غصه افتادم زمین
        هرچه بدی ها در کمین
        این زندگی چه بغرنج
        =
        من مانده ام وفادار
        در انتظار دیدار
        روزی به خوابم دیدمت
        مانند گل من چیدمت
        بوکردمت گلدونمت
        اما تو مثل یک سراب
        رفتی ز من با یک شتاب
        من مانده ام با این رنج
        =
        تنها خیال خام من
        ناشی شد از مرام من
        شاید به بینم من تورا دگر بار
        اشکم ز چشمم شد روان چو رگبار
        بر گونه ها و رخسار
        نگاه من به پنجره
        دیدار تو پر خاطره
        دور میکند ز دل رنج
        =
        اینگار کسی دیگر نبود
        جانم به غم خو کرده بود
        ماه رفته بود از آسمان
        خورشید سیه شد ناگهان
        اثر نماند از کهکشان
        خسته من افتاده کنار
        گریه کنم با آه و زار
        خو کرده ام با این رنج
        =
        بر یاد  تو من مانده ام
        با این خیالم زنده ام
        کی من فراموشت کنم
        من با نگاهی قانعم
        اما همیشه با غمم
        دانم تو را دیدن محال
        این هم خیال است در خیال
        کی می رهم من از رنج
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0