سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        زنداني بهار

        شعری از

        سعيد مبلّغ ناصري

        از دفتر سكوت و ستاره نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۱:۴۸ شماره ثبت ۲۷۱۴
          بازدید : ۷۸۸   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سعيد مبلّغ ناصري
        آخرین اشعار ناب سعيد مبلّغ ناصري

        وزیده فصل گلریزان نسیمی
        که تا پیدا کند بر خود ندیمی
        گذشت از دشت و از صحرا و از کوه
        رسیدش دور دست آواز اندوه
        رسانده خویش را نزدیک آواز
        که تا بگشاید از این چیستان راز
        رسید آنجا و دید این بس عجیب است
        قناری در کنار گل غریب است
        قناری خسته در کنج قفس بود
        بدوراز دلبر و بی همنفس بود
        بگفتش فصل گلهای بهاری
        بعید است این غم دل از قناری
        چرا اندوه و غم ؟ فصل بهار است
        بهاران جمله غمها را مهار است
        به فصل بوی خاک و بوی باران
        بخوان از نغمه شاد بهاران
        به فصل رقصهای بید مجنون
        چرا بنموده ای دل را پر خون
        تمام بلبلان در باغ مستند
        سپاه غصه ها را دست بستند
        بیا بنگر به دشت و سبزه زاران
        تماشا کن صفای کوهساران
        زمان لذت و بوس و کنار است
        رها کن غصه را فصل بهار است
        بگفتا گر تو هم در بند بودی
        چنین داد سخن در می نمودی
        کجا دیدی نسیمی در قفس بود
        همیشه در هوای تو نفس بود
        به کنج محبسم دلسرد کردند
        تمام رنگها را زرد کردند
        الا ای همنشین برگ و باران
        رها، آزاد، در این کوهساران
        زمانی سبزه زاران را صفایی است
        که از این بند و زنجیرم رهایی است
        کسی که اسم و رسمش باد باشد
        میان بند هم آزاد باشد
        برو ای باد ای همواره آزاد
        که هر کس شد رها باشد دلش شاد


        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        طاها محبی (حزین)

        ،

        م فرياد(محمدرضا زارع)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3