جمعه ۲ آذر
\مرگ شاید\ شعری از ژیلاراسخ
از دفتر واژه های تنهایی نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۴۷ شماره ثبت ۲۷۰۰۱
بازدید : ۶۷۴ | نظرات : ۴۶
|
|
"مرگ شاید"
آسمان سرخی خون من وتو .......
شهر آلوده به رنگ .......
رنگ خون من وتو
فقر در تنگی دل های غنی .......
مرد، تنها ،زنی در خَمِ شهر
دست در صورت دل برده به قهر
زندگی درخور ما شاید نیست
عمق افکار من وما، گناه
زندگی حادثه ای ......
درفرودست وفراز
زندگی مثل گل سرخ، کنار باغچه
مثل پروانه به دورشمعی
زندگی بازی زشتِ شب سرد
در تب تند حیات
می رسد لحظه ی خاموشی ما
مرگ شاید نفسی تازه دمد
در سراشیبی خاک
دربهاری ،که نشانش پائیز
مرگ شاید.......
نفسی تازه دمد!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.