پنجشنبه ۲۹ آذر
من بودم وتو بودی و ... شعری از رحیمه نیکوحرف
از دفتر نقاب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ ۱۵:۵۵ شماره ثبت ۲۶۸۸۲
بازدید : ۵۷۹ | نظرات : ۷۳
|
آخرین اشعار ناب رحیمه نیکوحرف
|
اگر من می نوشتم
زیک دوری و غربت می نوشتم
که هر کس خواند آن را
بداند سرنوشتم
اگر من می نوشتم
زیک دل می نوشتم زیک رؤیای مبهم
زیک غم می نوشتم
همه راز دلم را می نوشتم
اگر من می نوشتم
تمام زندگی را می نوشتم
تمام عشق را ؛دلدادگی را
همه مهر ووفا را می نوشتم
اگر من می نوشتم
سخن از زنده بودن می نوشتم
سخن از مهربانی و صداقت
سخن از قول مردم می نوشتم
اگر من می نوشتم
سخن از باد و باران ،دشت و صحرا
سخن از قلب دریا می نوشتم
ولی افسوس دنیا آتشم زد
وتنها این شده باغ بهشتم
=============================================
من بودم و
تو بودی و
صدها غم و صدها حدیث
من می روم
شاید که تو
گویی که یارم نیست نیست
من بودم و
تو بودی و
حرف من وتو یک نشد
من می روم
شاید که تو
آن وقت بفهمی نیست چیست
من بودم و
تو بودی و
آمد برایت درد و رنج
من می روم
شاید که تو
پیدا کنی این بار گنج
من بودم و
تو بودی و
پتک کلامت بر سرم
من می روم
شاید که تو
دستت گذاری بر سرم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.