يکشنبه ۴ آذر
مرا به خانه ام ببرید! شعری از اندیشه شاهی
از دفتر اندیشه شاهی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۳:۱۳ شماره ثبت ۲۶۷۴
بازدید : ۸۵۹ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب اندیشه شاهی
|
شب اشیان زده
چکاوک شکسته پر
نمیدانم که کجای این دنیا رسیدم
من حالا
مرا به خانه ام
نزدی میخانه ام ببرید
کسی به یادم است یا نه؟
نه نیست
هیچ کس به یادم نیست
هیچ کسی به فکرم نیست
از ان تبار خود شکن
من ماندم و این همه درد
من و این بغض همیشه گی
از این چراغ بر امدگی
از این بر اب سوختن
از این پرنده کشتن
این قفس های اهنین فروختن
چگونه گریه سر نکنم
که هیچ یار غمسار نیست
مرا به خانه و
همان میخانه ام ببرید
که در این شهر و در این کوچه هیچ یار وفادار نیست
مرا به خانه ام
به همان میخانه ام ببرید
ستاره و اسمان هم خاموش اند
سکوت تنها نعره میزند
که این شب تاریک وحشتناک
هیچ ترانه ساز نیست
مرا به خانه ام
به همان میخانه ام ببرید
که عشق در میان نیست
مرا به خانه ام
به همان میخانه ام ببرید
گرچه همه میدانند که خانه ام همان
میخانه ی کهنه در پس کوچه های تاریک این شهر
است
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.