دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر مهدی یوسفی نژاد( لولی وش)
آخرین اشعار ناب مهدی یوسفی نژاد( لولی وش)
|
آنروز که آینه زنگار بسته بود و درخت پیر زخمی از بوسه های دارکوب به داس و نیمکت و مداد می اندیشید ! آمدی ، گفتم سلام لبخند زدی و لبخندت سرچشمه ی همه ی رودهای عالم شد در گوشه ی دنج ِ لبخندت تمام خستگی ام را بر درخت آسودگی آویختم ، بر زلف ِ پریشان ِ آینه شانه بستم ، تن به آب زدم رویم را شستم شدی آبرویم
آنروز بی گل و گلدان بی گلاب و گلاب پاش انار دانه کردم برای مهرت محرم شدیم در قاموس آفرودیت و آغاز شد زندگی ِ مشترکمان زیر دو سقف !!
دور بودیم و عاشق و نگاهمان تنها در ماه به هم گره می خورد جایی که خدا بر پیشانی آسمان بوسه کاشته بود
( هان ! چه می گویی ساده ؟! شاعر روزهای خوب ِ خوش باوری ! امروز را نمی پنداشتی که در دلت شوره هایی مدام می لرزند و زنگار آینه برایت مرور می شود )
آه ... کاش میشد بانو از نو شروع کنیم بیایی بگویم سلام شانه بالا بیاندازی ، بگذری ، و تمام !!!!
|
|
۱ شاعر این شعر را خوانده اند
Guest
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.