من نسیمم که با موی تو هم سازم
مـن برقـم که به چشمان تو میبـازم
من هوسم،درخیالت هوایم بیاندازم
من با یاد تو شعرم را همی ســازم
من خونـم که در رگهـای تـو میتـازم
نی به اجبار ضربان دل،که خود دلبازم
کز ساز قلبت به غایتِ مست و آوازم
مرصیدتو یارا من همچو شاهین وبازم
ز شوق بودنت چو هَزار؛ مـن به آوازم
من از آتش شوقت از جان میگـدازم
بهـر داشتن تو ای یار چو نــی نـازم
دست بر یقه ی همه آفاق در اندازم
من چو مُهرو مُومم پاسبان درگه رازم
فاش اسرارت بر نامحرمی نی بسازم
از عشق توست بدین سان سرافرازم
که ناز حوری را نظری هم نمی اندازم
برای داشتن تو جانا پر از حـرص و آزم
آی سویم؛غمگسارت،بسی که دلنوازم
در بازی بزم سـوز عشق،من پاک بازم
تا رویت بینم من دائـم به ذکر و نمـازم
..............................................................................................................
سلام عرض میکنم خدمت همه شما عزیزان این اولین شعر منه اینجا اگه اشکال داره بهم بگین تا بتونم مث شما بدون اشکال شعر بسازم.
ممنون از همگی شمایان
محسن آریان