سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        احسا س یک مادر

        شعری از

        ساحل شیدا(ساحل)

        از دفتر بی تابی چشمانت نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۹ فروردين ۱۳۹۳ ۰۴:۲۲ شماره ثبت ۲۵۶۴۰
          بازدید : ۵۷۱   |    نظرات : ۴۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ساحل شیدا(ساحل)
        آخرین اشعار ناب ساحل شیدا(ساحل)

        به نام بی نام دوست 
        درود بر همراهان گرامی این شعر را به مادرم و به فرشته کوچک زندگیم سمن وهمه مادران دل سوخته تقدیم میکنم باشد که ایرادات را بر زبان الکنم و چشمان گریانم ببخشید ...
        من وتنهایی و یک درد که بنیادم بلرزاند
        من و شب زنده داری ها من تنها کجاست دستت
        که دست کوچکت را میان دستم گیرم 
        و شب از پاکی فکرت فرشته را به خواب بینم
        من و دنیای چشمانت غریبانه نگاهم کن 
        منم که دوستت دارم منم که عاشقت هستم 
         
        من و آهنگ یک تسلیم و تنهایی و یک بازی
        تو و آن برق چشمانت نگو که دوستم داری
        به من از رنج دلتنگی ز شو ق مهر پرنورت نخوان 
        مگو که دستانت مرا آغوش میخواهد
        به من از درد افتادن ز درد پا نگو مادر
        که دست من چنان کوتاه و احساسم پریشان است 
        بیانش مشکل است  ومن زبانم گنگ و پا درگل 
        نگو بر من که بیماری  این در توانم نیست
        که شب تا صبح دردت زا بجانم بخرم مادر
        و آتش تبت را میان جان کنم  خاموش 
        همانا این همه رنج است و غصه در دل مادر 
        بدان که عاشقت هستم 
        تو را من در نماز شکر همانا بر خدا دادم 
        به عشق تو کنم کوهی به دردو رنج چو فرهادم 
        بدان از قلب این مادر بدان که آرزو دارم
        که مشق اولین روز دبستانت را بخوانم
        و عکسم را میان نقش  دفترت بنشانم
        من از دردو غمی گویم که بنیادم بلرزاند
        من از یک قصه میگویم غمین بازیه این دنیا
        و گویند که زمانه از دلم دارد به ضرب تیشه میسازد یک خندان 
        ودل در بند این بازی ندارد اره جز تسلیم 
        من از دیوی گویم به کینه خانه ویران کرد 
        من از رنجی کنم صحبت که درکش بر تو جایز نیست
        همان تیری که قلبم را هزاران بار شکار میکرد
        همان افسون که دستم را ز دست تو جدا میکرد
        همان کینه که روزی مثل ابر خشم
        میان تندرو فریاد مرا از تو گرفت
        وباز نگاهت  را غریبانه نثارم کرد
        که دست کوچکت دردا گسستن را نکرد معنی 
        و من این همه درد را به تسلیمی کنم پنهان 
        که از چهار سو درها جز در حق بر دلم بستست 
        و گریه راه درمان نیست 
        ودرمانی برای زخم مادری بی طفل به دنیا نیست 
        نبود چاره جز این که از دوردست ها نگاهم با تو باشد 
        و تو غریبانه بخوانیم که قلبم بر تو دل تنگ است 
        س ش 1384تیر 
        در پناه حق   از ریاست سایت کمال تشکر رادارم 
         
         
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0