سال ِ مار است در پسین لحظات
اسب می آید و سلام ، با برکات
پنجشنبه پس از گذشت زِهشت
همه گوئیم : هرچه بود گذشت !
چون :
زمین را تحوٌلی بایست !
چون ،
زمان را تحوٌلی بایست !
چون ،
جهان را تحوٌلی بایست :
« احسن الحال » ؟
« احسن الاحوال » !
در دیار همیشه خوب جهان
کشورِ مهدِ مهر و مه ایران
میرسد بیگمان به آخر راه
مارسالی زاوج مه ، ته چاه
چون :
زمین را تحوٌلی بایست !
چون ،
زمان را تحوٌلی بایست !
چون ،
جهان را تحوٌلی بایست :
« احسن الحال » ؟
« احسن الاحوال » !
از زمستان سخت آمده است
پی تقدیر و بخت آمده است
كه بمیرد ، دوباره جان گیرد
آنچه نا دیدنی است آن گیرد
چون :
زمین را تحوٌلی بایست !
چون ،
زمان را تحوٌلی بایست !
چون ،
جهان را تحوٌلی بایست :
« احسن الحال » ؟
« احسن الاحوال » !
دور دیگر و دوره ای تازه...
آنچه را هست « سال » آوازه
همه شاد اند در همه ایران
از زن سالحورده تا پسران
چون :
زمین را تحوٌلی بایست !
چون ،
زمان را تحوٌلی بایست !
چون ،
جهان را تحوٌلی بایست :
« احسن الحال » ؟
« احسن الاحوال » !
وه بهار است و باد و باران است
دشت در سلطه ی نگاران است
همه جا نو شده ست دشت و دمن
چشم ، روشن به روی یاران است
چون :
زمین را تحوٌلی بایست !
چون ،
زمان را تحوٌلی بایست !
چون ،
جهان را تحوٌلی بایست :
« احسن الحال » ؟
« احسن الاحوال » !
پس بکوشیم هرچه بادا باد
کشور خویشتن کنیم آباد
یار من سال نو مبارک باد
حال و احوال نو مبارك باد ! .