سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        دیوانه ای مگر !!!؟ (امیدطنز گونه بخوانیدنه غم گونه)

        شعری از

        کریم لقمانی سروستانی

        از دفتر s@rv نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۹ فروردين ۱۳۹۰ ۱۷:۲۳ شماره ثبت ۲۴۷۲
          بازدید : ۷۹۸   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر کریم لقمانی سروستانی


        درسوگ خودنشستم وُ فریادمیزنم !
        برقبربی مرده یِ خودم !
        تابوت اظطراب بردوش میبرند
        خالی زجسم من که بجامانده ام هنوز
        بایدگریست یاکه خندید برحال دیگران؟
        تابوتِ خالی ام ازاین دوش به آن دوش میکشند !
        بیگانه وُ آشنا همه نالندبرای من
        ازعمربی بهار، دنیایِ نابکار
        ازمنکرونکیردرتنگی قفس
        بافریاد وامصیبتا ، وامصیبتا
        حق رحمتش کندباآن همه گناه
        خدا بخشدت تورا
        زنها درپس آن با چادری سیاه
        پوشیده چشمان اشکبارهمچون حباب برسطح آب
        گهی زار میزنند وگه
        زمزمه میکنند خاطرات گذشته را
        وگاه، غیبت این وآن کنند !
        وخودکه پشت این خیل جمعیت
        با بُهت فریادمیزنم، من زنده ام هنوز
        نفرین برشما ،اینجا نشسته ام هنوز
        تابوت بی مرده را کجا میبریدشما ؟
         اما همه کورگشته گوشهای بینوا
        باچشمان کرشده که مرابی حضورخودم به گورمیبرند
        رخسارگشته زرد
        دلخسته ام وُمخموررنج وُ درد
        کوهی زآتشم، فریادبیصداهمه خفته دردلم هنوز
        که بی نام وُ یک نشان ،  که را وقیحانه میبرند ؟
        کسی هم به پشت سرنگاهی نمیکند !
        ببینندجامانده ام هنوز
        وتابوت بی مرده میبرند !
        واین فریادمادرم
        بیدارمیکند مرا
        خوابیده تا نصف روز ! دیوانه ای مگر!!!؟
        s@rv
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        احسان معمارباشی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4