سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        \هذیان 39\

        شعری از

        ژیلاراسخ

        از دفتر واژه های تنهایی نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۵۲ شماره ثبت ۲۴۶۵۴
          بازدید : ۶۳۳   |    نظرات : ۵۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ژیلاراسخ

        پوزش از این سروده ی بلند ،
        که امید است درحوصله عزیزان بگنجد متشکرم
        "هذیان 39"
        من زنی می بینم
        سایه ام بود گمانم.....
        که دلش را هرروز ،
        وصله می کرد به جوراب زمان
        به تن گرم زمین ....
        به گل باغچه ی خانه ی ویران شده ی موروثی
        به صدا ...
        وبه آواز خوش یک بلبل
        به سبدهای نصیحت
        به نماز.....
        گریه هایش می بافت
        به شب یلدایش!
        وگمانم دیدم
        که سواری آمد
        ....آرزوهایم بود؟!
        که شهامت می برد
        ترس درزیر لگدهای او
        جان خودرا می باخت
        عابری هم دیدم
        بذر وحشت می کاشت
        در دل سنگ زمان.....
        وگدایی را که، لب یک پنجره ی تنهایی
        خواب ثروت هایش
        با کلاغ پیر ِ
        خانه ی همسایه ....
        در قماری می باخت
        وعجب خوابی بود
        خواب یک شهر درون چاهی
        زیرسُمِّ وحشت
        زیرشلّاق جفا.....
        قرن.....
        قرن دلواپسی و ماتم بود
        ناله ی مادر بود
        سایه ی تلخ پدر....
        برسر کودک ولگرد گناه
        چه پریشان بودیم
        وهراس .....
        وهراسی که سیاهی هارا
        درسپیدبختی یک تازه عروس
        غرق ماتم می کرد
        وچه بد بود قلم دردستِ
        کاتب بازاری
        بار وجدانی او ....
        نرخ بازارسیاه!
        بازدر گوشه ی وجدان های
        خواب وبیداری محض
        یک وجب همّت بود
        نان وآبش کردیم
        برسر تقسیمش ،
        جان ز کف هم دادیم
        ای خدایا خوابم....
        یا که بیدارم من؟
        ای چه هذیان هایی است
        مثل یک بختک مست
        روی دیوار دل !

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6