آنسوی ابرها دو پرنده به جست و جو
خط می کشند روی زمستان پیش رو
نقشی کشیده اند و دوباره پریده اند
بر روی ابرهای مخملین تو به تو
با یک مداد آبی خوشرنگ روز را
شوری دمیده اند به رنگ قدیم او
آرام و دلبرانه و زیبا چه می برند...!
نکهایشان در آبی پرهایشان فرو
تصویر ابرهای مانده در خیالشان
افتاده در آیینه ی مواج آب جو
در یادمان هنوز مانده بوسه هایشان
هر آن به شوق بال زدن خیس شست و شو
با شور کودکانه ای لبریز می زنند
نت های عاشقانه از آواز تا گلو
حالا کبوتران مهاجر نشسته اند
بر روی شانه های رها گرم گفت وگو
پر شد زلال آسمان ز شور عشقشان
رهَّا(حالا) تو این ترانه را با جان و دل بگو
سالی که نکوست ,از بهارش پیداست!
اســــــــب است وچموشی از سوارش پیداست!
درسال نو این اسـب لگدخواهد زد!
سالی که تورم از مهارش پیداست!
فصل شکوفه هاست
از چشم های تارت
گرد گریه ها را بتکان
بهار رایگان پاک می کند...
پرده های گل آلود مژگانت را
نوروزتان پیروز/خدا هماره یارتان
با تشکر از استاد بزرگوارم