حرصش در اومد ، میداد بهم فش

می کنم بهت ، هر صبحی سلام
دوس دارم باشی ، تا پیشت بیام
درد من تویی ، می خونم تو رو
دردامو کنی ، خودت التیام

میاد سراغم ، شبا کابوست
می افتم به پات ، بشم پا بوست
میگی وِلَم کن ، دس بکش ازم
من که نبودم ، هرگز ناموست

می سوزه دلم ، میشه خاکستر
عشقم که میشه ، بیشتر و بیشتر
از خدا خواستم ، بباره بارون
تا چشم خشکم ، بازم بشه تر

اشکام می بارن ، سیل میشه قطره
نامَتو خوندم ، همش یه سطره
گفتی که میرم ، نمیام هرگز
جوهرش هنوز ، باز پره عطره

نگات یه دریاست ، که غرق خویشه
مثله قطره هاس ، به روی شیشه
ولی وقتی که ، آروم بباره
قطره به اشکی ، تبدیل میشه

هیچوقت نفهمید ، من اونو میخوام
یکی رو آورد ، بذاره به جام
شاید اگه من ، می گفتم بهش
منو می خواستو ، می افتاد به پام

روشو چرخوندو کرد بهم پشت
ازم شاکیه ، رو میکنه ترش
دیر گفتم که من ، چقد می خوامش
حرصش در اومد ، میداد بهم فش

سلطان عشق

22/11/92
كهكشان 1