سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        انفجار همه ريشه گل كار تو بود؟

        شعری از

        محمد مير سليمانی بافقی (باران)

        از دفتر شیدایی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۲ ۰۱:۱۱ شماره ثبت ۲۴۲۰۲
          بازدید : ۱۳۴۷   |    نظرات : ۳۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد مير سليمانی بافقی (باران)
        آخرین اشعار ناب محمد مير سليمانی بافقی (باران)

        يخ زدم از دوئل عشق غلط انگاري

        باز هم خيمه زده ابرك  ناهنجاري

        اي كه گفتي همه شهر تورا مي خوانند

        تو كه از قيمت بالازده بي مقداري

        سالها دل طلب جام جمت را مي كرد

        آنچه خود داشت زدست رفت ز ناهشياري

        صبحگاهي كه دلم عاشق شبنم مي شد

        باورش بود كه زيبا تري از رخساري

        كام تا كام به بالاي خطر رفتم وباز

        ديدمت قله آتش زده از انكاري

        انفجار همه ريشه گل كار تو بود؟

        وه كه تخريبگر غنچه، لب گلزاري

        تا هُمايت زده بود سايه به پهناي شكوه

        نور هم معركه اش بود كه تو سرداري

        جاي تا جاي، سر حرمت دل مغلطه بود

        تا سره كم شود از ناسره ِ بازاري

        اي كنونت شده رنگين هواهاي سيه

        خوش بحال غم ديروز كه بود تكراري

        طعنه بر كار رقيبان شرر باز چه سود؟

        مدل از شهره بازار ِشب ِسرباري

        سيلي سرخ ،دو چشمان ترم را زده ام

        كه شدند محو تماشاي دل بيزاري

        شام تا شام نگه بر در بي تابي بود

        شد خجل ماذنه هاي سحر و افطاري

        ابر هم طعنه به "باران"سكوتم زد وگفت:

        اي دل ساده چرا نامه بر ِاسراري !

        ظهر29/11/92 چناران

        چه راحت چشمانش را فروخت!!!هرکجا هست خدایا تو نگهدارش باش

        از همه دوستان نهایت امتنان را دارم.

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5