سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ✘ تقدیر شوم !

        شعری از

        سُهیل هدایت

        از دفتر یکی به نعل ، یکی به میخ نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۸ اسفند ۱۳۹۲ ۱۲:۴۹ شماره ثبت ۲۴۰۱۲
          بازدید : ۵۷۵   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        گر چراغی گردد ‌‌ْ ”‌ اندیشه ‌“ ؛
        که باید از هجوم ِ شب‌‌ْ بپرهیزد ،
        وَ باید تا أبد ‌‌ْ خاموش باشد ،
        یا که بـُـگریزد !... ؛

        وَ نمی‌باید
        بیافروزد فروغی هیچ ‌‌ْ
        بر دالان‌گه‌یی‌‌ْ تاریک‌‌ْ ؛
        پُر ‌‌ْ موشان ِ کور وُ جغد وُ خفــّاشان ‌‌ْ... ؛
        ــ بگذریم از کرکسان وُ
        گرگ وُ روبه ‌‌ْ ، خوک وُ کفتاران ‌‌ْ...
        وَ با هم ،
        یک نفس ‌‌ْ فریاد بر آریم ‌‌ْ:
        بادا ... « زنده بادا بر اُلاغ ! » ــ

        سالیانی‌ست ‌‌ْ ؛
        که ما ‌‌ْ آن‌گونه ‌‌ْ بیداریم ‌‌ْ :
        کزین درگه ‌‌ْ ، نمی‌آید برون ‌‌ْ ،
        هرگز ‌‌ْ
        صدای ِ شیون ِ تبعیض ‌‌ْ ؛
        می‌دانیم ‌‌ْ !...

        █ █ █

        اگر شب‌‌ْ ،
        بر فروزان ِ روز ‌‌ْ رجحان است ،
        با مفروض ِ باورمُرده‌گی ‌‌ْ ،
        هر سخت ‌‌ْ ، آسان است !... ؛

        زهی ‌‌ْ ...
        از های وُ هوی ِ این شغالان است ‌‌ْ ؛
        خاموشان ‌‌ْ ،
        کماکان ‌‌ْ خفته ‌‌ْ ،
        سرهاشان ،
        یکایک‌‌ْ در گریبان است‌‌ْ !...
        ـ چه سرها
        از سبُک‌‌ْ مغزی‌ست ‌‌ْ
        سنگین است‌‌ْ بر تن‌ها !! ـ

        █ █ █

        نه‌‌ْ !
        نگویم: من چراغ‌ام‌‌ْ !
        من نمی‌گویم‌‌ْ ... ؛

        که می‌دانم:
        چراغی‌‌ْ در سرای ِ خفته‌بیداران ‌‌ْ
        ندارد سو ‌‌ْ...

        من ‌‌ْ،
        فروغی را نمی‌بینم‌‌ْ
        چراغی را ، فراسوی ِ نگاه‌ام ‌‌ْ ،
        روشنایی را نمی‌بینم‌‌ْ !...

        دریغا ! . . . ؛
        من سراسر ‌‌ْ ،
        حجم ِ قیرین ِ شب‌ام ‌‌ْ !... ؛

        من نمی‌دانم:
        کدامین کور سو ‌‌ْ ،
        در انزوای ِ ظلمت ِ مطلق ‌‌ْ
        توان‌اش هست ‌‌ْ بر تابــَـد !
        ـ بَرین‌‌ْ حجم ِ قرین ِ قیرگون ! ـ ...افسوس‌‌ْ ؛

        ولیکن ‌‌ْ،
        خوب می‌دانم:
        اگر جرأت کند ‌‌ْ خاموش‌‌ْ ننشیند ‌‌ْ،
        که با چنگال ِ خصم ِ شب ‌‌ْ
        چنان ‌‌ْ خاموش گردد ‌‌ْ
        گو ، که هرگز ‌‌ْ
        کورسویی‌‌ْ بر تن ِ ظلمت‌‌ْ نتابیده‌ست‌‌ْ !!

        █ █ █

        آ ر ی ‌‌ْ . . . ،
        بر این‌‌ْ تاریکی ِ شوم وُ
        غریب ِ « غربت ِ موهوم »
        می‌گِریـَـم !...

        بر این آزرم ِ سُرخ ِ لاله‌ها ،
        خون‌‌ْ در گلو‌‌ْ
        بر غنچه‌های ِ نو رسیده ‌‌ْ
        اشک‌‌ْ می‌ریزم !...

        ولی‌‌ْ . . .
        تو ‌‌ْ ، چلچراغ ِ سبز ِ نومیدان ‌‌ْ :
        بدان ‌‌ْ
        دیگر نمی‌گویم ‌‌ْ :
        سراسر ‌‌ْ ،
        حجم ِ قیرین ِ شب‌ام ‌‌ْ ؛
        حتی‌‌ْ اگر تاریک باشد روز ‌‌ْ !...
        آ ر ی ‌‌ْ . . . من نمی‌گویم‌‌ْ :
        سراسر ، حجم ِ قیرین ِ شب‌ام ‌‌ْ !...

        █ █ █ • █ █ █

        • پی‌نوشت:

        آن چشم‌هات‌‌ْ ،
        بگشای‌‌ْ بین‌‌ْ ؛
        وین طرح ِ تاریکی‌ست‌‌ْ ، روز ‌‌ْ
        شب ‌‌ْ ،
        خیره در چشمان ِ تو ‌‌ْ ،
        سر در گریبانی هنوز ؟!...

        افسرده من ‌‌ْ
        مأیوس تو ‌‌ْ
        نفرین‌‌ْ بر این تقدیر ِ شوم ‌‌ْ ؛
        تدبیر‌‌ْ
        باز ‌‌ْ از چشم ِ شب ‌‌ْ،
        خون می‌چکد ‌‌ْ بر طرح ِ روز ‌‌ْ !...

        █ █ █ • █ █ █

        • پ.ن:

        وین‌‌ْ سیه اندیشه‌ها ‌‌ْ ؛
        که تابوت ِ سیه‌بختی‌‌ْ بر این تقدیر ِ ماست‌‌ْ ...
        وین‌‌ْ سیه دخمه ‌‌ْ ؛
        تحفه‌ای‌‌ْ از ناخدای ِ پیر ِ بی‌تدبیر ِ ماست‌‌ْ ... ؛

        ــ کسی‌‌ْ با کس‌‌ْ نمی‌گوید :
        گر‌‌ْ چراغی‌‌ْ در دل ِ خاموش ِ شب‌‌ْ ، هرگز‌‌ْ نتابده‌ست ‌‌ْ
        شاید ‌‌ْ ، خفته‌گان‌اش‌‌ْ در غل وُ زنجیر ؛ آ ز ا د ند !...

        ❊ ❊ ❊ ❊ ❊ ❊ ❊ سُهیل‌‌ْ ❊ ❊ ❊ ❊ ❊ ❊ ❊

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        جمعه ۱۰ شهريور ۱۳۹۶ ۲۳:۳۶

        شاعر فرزانه
        جناب هدایت
        با سپاس از خلق این اثار ارزشمند و تاثیر گذار
        متشکرم
        سلام
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7