سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        نمی دانم

        شعری از

        نازنین پارسا

        از دفتر عراقی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۲ ۰۹:۵۳ شماره ثبت ۲۳۷۰۷
          بازدید : ۷۰۹   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نازنین پارسا

        دلی یا دلبری یا جان و یا جانان نمی‌دانم

        همه هستی تویی فی‌الجمله این و آن نمی‌دانم

        به جز تو در همه عالم دگر عالم نمی‌بینم

        به جز تو در همه گیتی دگر جانان نمی‌دانم

        به جز غوغای عشق تو درون دل نمی‌یابم

        به جز سودای وصل تو میان جان نمی‌دانم

        چه آرم بر در وصلت که دل لایق نمی‌افتد

        چه بازم در ره عشقت که جان شایان نمی‌دانم

        یکی دل داشتم پرخون شد آن هم از کفم بیرون

        کجا افتاد آن مجنون در این دوران نمی‌دانم

        دلم سرگشته می‌دارد سر زلف پریشانت

        چه می‌خواهد از این مسکین سرگردان نمی‌دانم

        اگر مقصود تو جان است رخ بنما و جان بستان

        اگر قصد دگر داری من این و آن نمی‌دانم

        مرا با توست پیمانی تو با من کرده‌ای عهدی

        شکستی عهد یا هستی بر آن پیمان نمی‌دانم

        تو را یک ذره سوی خود هواخواهی نمی‌بینم

        مرا یک موی بر تن نیست کَت خواهان نمی‌دانم

        چه بی روزی کسم یارب که از وصل تو محرومم

        چرا شد قسمت بختم ز تو حرمان نمی‌دانم

        چو اندر چشم هر ذره چو خورشید آشکارایی

        چرایی از من حیران چنین پنهان نمی‌دانم

        به امید وصال تو دلم را شاد می‌دارم

        چرا درد دل خود را دگر درمان نمی‌دانم

        نمی‌یابم تو را در دل نه در عالم نه در گیتی

        کجا جویم تو را آخر من حیران نمی‌دانم

        عجب تر آن که می‌بینم جمال تو عیان لیکن

        نمی‌دانم چه می‌بینم من نادان نمی‌دانم

        همی دانم که روز و شب جهان روشن به روی توست

        ولیکن آفتابی یا مه تابان نمی‌دانم

        به زندان فراقت در عراقی پایبندم شد

        رها خواهم شدن یا نه از این زندان نمی‌دانم

         

        شیخ فخرالّدین ابراهیم بن بزرگمهر متخلص به عراقی، عارف نامی و شاعر بلندآوازهٔ ایرانی، در اوایل قرن هفتم هجری در دهی در اطراف همدان به دنیا آمد. پس از تحصیل علوم و فنون و کسب دانش، برای ادامه تحصیل به همدان رفت. سپس با جمعی از دراویش رهسپار هندوستان شد و به خدمت شیخ بهاءالدین زکریا درآمد و بعد از مدتی با دختر او ازدواج کرد. بعدها به عربستان و سپس به قونیه رفت و به خدمت مولانا رسید و مصاحب و معاشر او شد. وی درسال ۶۸۶یا ۶۸۸ هجری قمری درحدود سن هشتاد سالگی در دمشق وفات یافت. از آثار او می‌توان علاوه بردیوان اشعار به مثنوی عشاق‌نامه و کتاب لمعات اشاره کرد.

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6