1
دست
در جیب فریاد،
نمی شود برد.
سکوتم،
سلام شده این روز ها.
بداهه
2
هر سلطان_ اهل کرمی،
در قوم خود ،
فقیری ندارد
الا خود...!
بداهه
3
رنگ..
گونه ام
سرخ..
از حادثه بودنت.
ده فرمان موسی ع،
ذوب ،
اثار انگشانم
بر لبت .
بداهه
4
چشمانت،
واکسن خماری یست!
نشئه ام از
افیون بودنت ...!
بداهه
5
دست باید از جهان کشید
خم ابرویش به جان کشید
تیر رها کند، عکس انرا
بر میان دو ابروان کشید
پ.ن:
چیزی نمی گویم از وصف حال پریشانم
بداهه
6
تن شعرم
بوی تو را می دهد
هرزه ام
اما ،
تن به عشق تو نمی دهم.
بداهه
7
هوش را برد
فاصله،
تهمت به می
شایعه.
بداهه
8
وقتی که قفل می زنند ؛
ساعت روحم را،
خواب و رویای تو را میبیند!
بداهه
9
معشوق ،
فتنه می خواست...
عشق وجدانش به دردآمد.!
بداهه
10
شعری
برایت خواهم سرود
با سکوت!
تنها ،
باید لب ها را
تکان داد
تا اه ___________ی
به طول تاریخ
معنا شود.
بداهه
11
از کاسه،
همانقدر نوشیدم که تو گفتی...
متهم می کنند مرا،
خلق ،
به بد مستی...
لا یکلف الله نفسا الا وسعها
نفس همان قدر کشیدم
که تو گفتی...
لاحول ولاقوة الا بالله،
تو گفتی.
بداهه
پ.ن
12
به هیچ
پروانه ای
پشت نکرده ام
تا کنون،
بال ها
در آتش زائیده
می شوند،
ناله هایم نور.
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه
شماره 12 را تقدیم مولایم امام زمان قائم بالحق امام المنصور مهدی عج جان و مال و هر چه که دارم و ندارم فدای مقدمش می نمایم .!
لذت بردم