سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        غزل اندیشه

        شعری از

        کورش صبوری

        از دفتر طلوع بیداری نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲ ۱۸:۰۸ شماره ثبت ۲۲۸۶۶
          بازدید : ۵۳۵   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        آخر قصه که پیــــــــــداست ،چـــــرا گریه کنم؟

        پشت هر غصه که فرداست، چـــــرا گریه کنم؟

         

        عالم از سلسله ی پنج نفــــــــــــر، پابـرجاست!

        می شود هر چه که او خواست،چرا گریه کنم؟!

         

        هر نـــــــــــــژادی که پرستش نکند، صلبش را

        مثل یک افعی تنهاست ، چـــــــــــرا گریه کنم؟

         

        حــــــرف بی ربط زدن  بر سر منبر،عــــادت

        دائما صحبت دعــــــواست ، چــــرا گریه کنم؟

         

        مــــرگ را بر دگران تهفه نمودن ، نیکوست؟

        مـــــــرغ این قافله یک پاست ،چرا گریه کنم؟

         

        شـــــــــوکت تشنگی ام را  نفروشم  به ســــبـو

        زیر پلکم همه دریاست ،چـــــــــــرا گریه کنم؟

         

        فارغم از غم هر بت که خـــــــــدا  می خوانند

        در دلم "حق"که هویداست ، چــــرا گریه کنم؟

         

        می دمد شب ، به سپیــــده ، غـــــــزل اندیشه

        بین این معرکه غوغاست،چـــــــرا گریه کنم؟

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6