سلام وعرض ارادت واحترام.
سپاس از همه دوستانی که ابراز علاقه کردند برای مبحث شعر با کلمات درخواستی وشرکت نکردن وسپاس از برادر عزیزم جناب عباسی که با سروده های زیبایشان باعث شدند یه مقدار به جنب وجوش بیفتیم وچند شعر برای کم نیاوردن حد اقل بسرائیم
با کلمات
خدا-عشق-شیشه-نخ-سکوت
درقالب غزل،رباعی،سپید ودوبیتی
با دو چشم خیس تا کردی نگاه
توی حوض افتاد امشب نقش ماه
شیشه احساس من شد پر ترک
مثل مویت حال و روزم شد سیاه
کاش می شد تا خدا کاری کند
بهر این آتش که افتاده به کاه
آخرین دیدار با طعم سکوت
می برندت عشق من وقت پگاه
تف به این تقدیر این بیچاره گی
از حکومت خلع شد این پادشاه
نخ نما شد مشق های کودکی
پول و ثروت خوب می آرد رفاه...
به نخ میکشم بغض ودلتنگیهایم را
تسبیحی می شود برای قلب شکسته ام
ذکرلبم می شود نام تو
قیام کرده ام برای نماز عشق
از یاد برده ام حمد سوره را بعد از تکبیرة الاحرام چشمانت
شک میکنم در رکعت نخست
می شکنیم
من نمازم را وتو سکوت شیشه را با هرم نفسهایت
می نویسی دوستت دارم
می گرییم
اینبار من وشیشه اتاق
پهن است جا نمازم به سمت قبله ای
که خدایش
عاشق پسر همسایه روبرو شده است...
سنگ است رفیق شیشه در عالم عشق
فرسوده ونخ نما نشد این غم عشق
وقتی که خداوند سکوتی وغرور
تا آخر عمر مانده ای در نم عشق
سر نخ بازهم پیدا نشد دوست
سکوت عشق گه گاهی دو پهلوست
شکستی شیشه احساس ما را
خدائی از چه رو خم روی ابروست؟