سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        جنبشی نو باید...

        شعری از

        مهدی خدایی (آیدین)

        از دفتر حرفهایی از سکوت... نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۲ ۱۲:۵۰ شماره ثبت ۲۱۴۳۴
          بازدید : ۸۷۵   |    نظرات : ۷۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        آه ای پنجره سوخته در وادی دور،

        رنگها عطر تخیل دارند

        و زمین ریشه در امواج درختی دارد

        که به احساس زلالی  راهیست.

        .

        بزم این کوچه سرابی سرد است

        و  هیاهوی سکوتی جاریست.

         

        ضربه بر پیکر این خاطرها باید  زد

        وبه  حیرانی آن برگ درخت

         که زمین می ریزد.

        .

        فرقها فرش مرا هم برده،

        فرشی از  حادثه ای پا برجا.

        .

        من هوایی سردم

        ساکن خانه ای  از تاریکی

        ذره ای مختصر از دود ضمیر

        مرده در هلهله  پیر زنی  رفته به خواب

        من سکوتی هستم

        که به دل آتشی از جنس تنزل دارم،

        پیچش  اشک  براین گونه من،

        خبر از حادثه ای  نا پیداست،

        وای بر نفرینی هر راز  سیاهی در خواب.

        .

        مرگ من نزدیک است

        و خندیدن آن سایه  پنهانی.

        .

        من سکوتی سردم

        از غم  لحظه ای از یک تردید،

        من هوایی  هستم

        که به تنهایی  خود می گرید،

        و به ابزار تنی در یک خاک،

        که هراسان پی نوری  می گردد

        من سر آغاز غروبی هستم

        که به سرخی  لب  پنجره ها می خندد

        و شتابان  پر پرواز  گلی می چیند.

         

        من نوایی از دردم

        پر از احساس جدا از خورشید

        و جلایی از یک نور،

        که یاد گل آن مزرعه را می کارد

        طبل خالی سر آن کوچه چه زیبا می خواند

        آن چراغ لب پنجره را باید دید

        که  به چشمان مرده فانوس ازل می ماند.

        .

        جنبشی نو باید

        تا تکاپوی حیاتی دیگر

        جعل مزدوری این سینه مفلوک و سیاه

        رازی از عصر یخی می گوید

        تا رسیدن باید ماند،

        تا سرودی دیگر ،

        مسلخ ساده این خانه سرد

        زجر  این آینه را می فهمد.

        .

        من دروغی  سردم،

        پر از آن لحظه تسخیر گلی ازباران.

        .

        کلبه عشق چه تنها مانده

        بی نگاری زیبا

        که گل از روی تبسم دارد .

        .

        تشنه لحظه بارانم من

        که به تن پوش غبار آلودم

        سری از رویش شبها دارد.

        .

        من فروغی از قفسِ ِ سوخته در باد هوس های پلید،

        من صدایی پر از آن نغمه آغازِ زمین،

        من هوایی  پر از این قلبِ هوا خواه  غروب،

        من چراغی خاموش ،

        که به دنبال  تو، می گردم ...

        .........

         

        سلام دوستان و استاتید بزرگوارم...

         

        در همین صفحه بدون ویرایش  تصویر ذهنمو نقاشی کردم ،

        ان شاالله که وزن  و مفهمومش رو مورد نقد قرار بدین تا بیشتر یاد بگیرم...

         

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4