بی پلاکان
"چو ایران نباشد تن من مباد "
"بدین بوم وبر زنده یک تن مباد"
"چه خوش گفت فردوسی پاکزاد"
"که رحمت برآن تربت پاکباد"
اگر خواهی از مال وجان بگذری
همین به به ایمان کنی سروری
به دین وبه میهن فدا شو عزیز
به راه شهیدان روان شو عزیز
به گیتی بگستر صلای نماز
بنام بلند محمد بخوان تو نماز
به دین وبه دانش ره راست جوی
به گیتی درخرمی و سعادت بجوی
بنام حسین با ستم در ستیز
بنام حسین باش چون تیغ تیز
بیفکن بتان وشهان با درایت همی
بنا کن عدل وداد را با کیاست همی
بگستر بنام علی عدل ودین درجهان
بخوان نام زهرا بلند به بام جهان
بزی در جهان دردل خون وخاک
برون کن همه ترکش ازخون پاک
چو زیستن شود بی پلاک بی نشان
به رضوان دهند جای او با نشان
از این بی نشانان یکی فاطمه
که قبرش زچشمانمانگمشده
چنین زندگی بی سرو جان شدن
به راه میهن ودین در خون شدن
چنین زندگی درگذشتن زقیل وزقال
به آبرو در گذشتن زجان وزمال
تو ای زندگی با شلمچه همی زنده ام
توای زندگی باحلبچه ببستم حجله ام
تو ای زندگی گاز خردل بنوش
به درمان طفلان سردشت بکوش
در این زندگی رصاص پاینده شد
چو عطر خوش از ذوالفقار آکنده شد {کوی ذوالفقاری}
چو جریان داشت زندگی حین نبرد
ندای حسینی بپیچید در کوی سرد
بماندست ز آن روزگاران , پلاک
گهی هم مادران در غم یک پلاک
دریغا ازآن بی نشان مادری
که هست بی نشان گوهری
چو گم گشته شد در بقیع بی نشان
دمامدم بجستند زواراو یک نشان
همه منتظر بر جمال محمد نشان
چو آید برون از پس ابرها پرنشان
به هر کوی وبرزن نشان دارد او
به هررود ودریا گذر دارد او