خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر... (مولانا)
من در میان آتشی سوزان گرفتار آمدم
کوس انالحق سر زنان ، جان بر سر دار آمدم
در آمد و رفت نفس ، خاکسترم بر باد شد
در چشم کور ابلهان ، چون دسته ای خار آمدم
"در گیر و دار عاشقی ، در کوی و بام دلبری" *
رفتم ز خود، بی خود شدم ، آنگه به بازار آمدم
من نیستم خود ، پس کی ام؟ مرغی پریده از قفس
خود بر دم قناره ام، مرغی نگونسار آمدم 1
یا رب مرا در خاک کن ، شاید روم در جان نی
یا چون صریر خامه ای، یا همچو نی نار آمدم 2
هر چند گردانی مرا در هر قبا و جامه ای
بر کوی تو چون عاشقان ، همواره هموار آمدم
یک چند چون خاکی به باد، چندی چونان آتش شدم
یادت ببرد آب مرا، در چشم تو خوار آمدم 3
ای آنکه بالایی ببین، هیچم به کف ، عشقت به دل
نی دست و پایی نی سری، با حال نزار آمدم **
من هرچه دارم باختم در این قمار عاشقی
بس مفلس و درمانده ام، عریان و نادار امدم
داراییم یک چیز و بس، دارم به دنیا یک هوس
ویر قمار دیگری ، بین ، من ، چه بی عار امدم!
1390/7/18
کرمانشاه
پ ن
*این تک مصراع یا چیزی شبیه این را جایی شنیده ام سراینده را نمی شناسم!
** از اختیارات !!! شاعری استفاده کردم و " نزار " را با تشدید روب ز خواندم!
1- قناره :چوب یا آهن بلند دارای میخ های بلند که قصاب ها در دیوار قصابی کار می گذارند جهت آویزان کردن گوشت!
2-صریر : یکی از معانی آن آواز قلم به هنگام نوشتن است.
3- آب : آبرو