خداوندا گناهم چیست که اینگونه عذابی سخت می بینم
به روی چشم خود هر دم دوائی تلخ می بینم
عذابی این چنینی من ندیدم بهر مخلوقی
که زائد میکند عمرم من از دست تو می بینم
خدایا کار من از خواهش بر تو گذشته است
تو خود بهتر که می دانی چرا اینگونه می بینم
همه عمرم تلاش و کار به زحمت یک قران در بار
تو میدانی چرا من هم ثمر بیهوده می چینم
شروع صبح یاد تو به بستر با نیاز تو
چرا تاریکی ام دادی چرا نوری نمی بینم
به خلقت محترم گشتم ز بیکاره جدا گشتم
به بیچاره نوا کردم نوایت را نمی بینم
دلم را مبتلا کردم به عشقت من چه ها کردم
به روز واقعه حتی حسینت را نمی بینم
گر از تو من محبت را نتانم جستجم کردن
سلامم را ز مخلو قت جوابی من نمی بینم
1387/09/29 ساعت 18
قابل توجه شاعران محترم من شاعر نیستم فقط از سر دلتنگی بعضی اوقات کلماتی به ذهنم میرسه
که دوست دارم بنویسم خواهشا با نظراتون حمایتم کنید .ارادتمند شاعران شاعران ناب.احمد حمیدی راد (سیاوش راد )