دمی اجازه بفرما شراب نمی خواهم
برایِ مُردنِ دردم طناب نمی خواهم
بیا به وسعتِ دنیایِ دوست قباله کنم
از آن چه نذرِ تو کردم ثواب نمی خواهم
وَ رفته دل به امیدی که دوست به من فرمود
به لقمه نانِ تو سوگند...کباب نمی خواهم
نشسته دل به کناری که دشت بهاری شد
به چشمه های بهاری شراب نمی خواهم
بخوان به دشتِ غزل ها که مست...وَ بی خوابند
برایِ رویشِ باران سراب نمی خواهم
علی عبداللهی/اصفهان
برایِ مُردنِ دردم طناب نمی خواهم
بیا به وسعتِ دنیایِ دوست قباله کنم
از آن چه نذرِ تو کردم ثواب نمی خواهم
وَ رفته دل به امیدی که دوست به من فرمود
به لقمه نانِ تو سوگند...کباب نمی خواهم
نشسته دل به کناری که دشت بهاری شد
به چشمه های بهاری شراب نمی خواهم
بخوان به دشتِ غزل ها که مست...وَ بی خوابند
برایِ رویشِ باران سراب نمی خواهم
علی عبداللهی/اصفهان