سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 12 فروردين 1404
  • روز جمهوري اسلامي ايران
3 شوال 1446
    Tuesday 1 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      به ياد داشته باشيد كه هر گاه از دست كسي خشمگين و يا برآشفته شديد، اين، قوانين فردي شما است كه ناآرام تان كرده است، نه رفتار طرف مقابل. آنتونی رابینز

      سه شنبه ۱۲ فروردين

      بغض

      شعری از

      حسین وفا (آسمان آبی)

      از دفتر رفتن ها نوع شعر نیمائی

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۲ ۲۳:۰۴ شماره ثبت ۱۹۸۷۳
        بازدید : ۱۱۰۰   |    نظرات : ۶۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر حسین وفا (آسمان آبی)
      آخرین اشعار ناب حسین وفا (آسمان آبی)

      صدای ارسالی شاعر:

      بنام خدا

      هفتمین شعرم در « شعر ناب»: بغض

      تاریخ ارسال: 11 ابان 1392

        تاریخ نگارش : 22 بهمن 1391

      *********************

      لطفا گزینه پخش موزیک را از پایین صفحه فعال کنید

      *************************

      آن زمانی که نگاهم به جهان می خشکد

      و کلامم همه در حنجره جان می بازد

      و دلم مثل کبوتر

      که به گهواره صیاد شده

      یک نفس می زند از سینه به بیرون

      قصه ی بغض شروع می شود انگار

       **** 

      و تو از بغض چه میدانی ...؟

      تو چه میدانی از آن لحظه ی آوار شدن

      قفل شدن

      به عیان دیدن و فهمیدن و دیوار شدن

      تو چه میدانی از آن قدرت ویرانگری اش

      آن زمانی که گلو را بفشارد

      همچو یک خرمن آتش

      نه توان داشته باشی که ببلعی

      و نه یارای سخن گفتن و جاری شدن از حرف توانی

      ****

      تو چه می دانی از آن لحظه ی فریاد شدن

      دم نزدن 

      بسته شدن

      همه بیچارگی و گریه ی پیوسته شدن

      باز بر گریه ی خود چیره شدن

      همچو یک سنگ شدن

      تنگ شدن

      با خودت وارد یک جنگ شدن

       ****

      و تو از بغض چه میدانی ... ؟

      تو چه میدانی از آن ساعت تنها شدن و رفتنِ در خلوتِ خود

      در سکوت و دل شب بستنِ در

      بینِ درماندگی و بی کسی و تنهایی

      همچو باران شدن و باریدن

      دست بر روی دهان بِنهادن

      بیصدا اشک شدن ، خیس شدن

      روی یک بالشِ خیس و پرِ درد

      تا سحر ضجه زدن ، ناله شدن

      و دوباره سرِ راهِ غمِِ ایام و زمان

      با یکی بغضِ دگرباره گلاویز شدن

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1