به نام خدا
شعر شماره 16 در « شعر ناب» : ردّ پا
تاریخ ارسال به سایت : 2 آذر 1392
تاریخ نگارش: 29 مهر 1392
***************
در این غزل علاوه بر نهادن یک مفهوم کلی در روند شعر ، سعی کرده ام هر بیت آن بصورت مجرد نیز دارای معنا بوده و به تنهایی کاربرد داشته باشد .
(( لطفا قبل از خواندن ، موزیک روی شعر را از بالا فعال کنید ))
یک سرابی تشنه را صحرا به صحرا می برد
آرزوی وصــل را دریـا بــه دریـا می بـرد
روح صـحـرا با فـریب دیـده هـای بی قـرار
رهـرُوَش را تـشنه کامان بـر تماشا می برد
رهـزنـی که در میـان بـادیـه پـنـهـان شده
بـارهـای کاروان هـا را بـه یغـمـا مـی بـرد
کاروانـیـها به میل خـود به غارت می روند
ورنه این رهـزن کجا مال کسی را می برد
ردّ پای مانـده از لیـلی در این صحرای دل
طاقـتِ پـاهـای مجـنـون را سـراپا می برد
جـلـوه ی ماهـی که از بالا تـماشا می کند
بـرکـه را هـر شب به ژرفای تمـنا می برد
برکه با تصویر واهی در دل خود سرخوش است
در خیـالش ماه را با خـود به رؤیـا می برد
عشـق باشد یک سوال بی جـوابی کز ازل
راه حلش را به هر نحوی به حاشا می برد