سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 10 خرداد 1404
    5 ذو الحجة 1446
      Saturday 31 May 2025
      • روز جهاني بدون دخانيات

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

      شنبه ۱۰ خرداد

      باران بدون تو

      شعری از

      حسین وفا (آسمان آبی)

      از دفتر رفتن ها نوع شعر ترکیب بند

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ آذر ۱۳۹۲ ۰۰:۲۷ شماره ثبت ۲۰۴۸۸
        بازدید : ۱۲۸۶۵   |    نظرات : ۵۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر حسین وفا (آسمان آبی)
      آخرین اشعار ناب حسین وفا (آسمان آبی)

      صدای ارسالی شاعر:

      بنام خدا

      شعر شماره 15 در « شعر ناب »:  باران بدون تو

      ارسال به سایت شعر ناب  : 28 آبان 1392

      تاریخ نگارش:  22 مهر 1392

      ***************

      حدود یکماه پیش حین چای بعد از ناهار یک فرصت دو سه دقیقه ای داشتم و همین برای نوشتن یک دلنوشته  با نام « باران بدون تو»، کافی بود.

      وقتی برای درج آن در یک سایتی، پای مونیتور نشستم متوجه شدم متن مورد نظر خیلی موزون نوشته شده و حیف است به عنوان یک نوشته نثر ارائه شود.

      برای همین فردای آن روز، آن را به یک شعر سپید تبدیل کردم . اما قافیه های آن وسوسه ام کرد بیشتر روی آن کار کنم

      و در نتیجه یک روز دیگر کلی ویرایش کردم تا به یک مثنوی  تبدیل شد.

      اما قضیه به اینجا ختم نشد . دوباره به فکر تغییر قالب آن افتادم و چند روز دیگر فرصتی پیدا کردم تا تغییرات دیگری داده و آن را به ترکیب بند مربع  تبدیل کردم .

      خلاصه، یک نوشته کوتاه چهاربار دچار تغییر قالب شد و نتیجه این شد که مشاهده میکنید.

      (( لطفا قبل از خواندن شعر، موزیک بیکلام فوق العاده زیبای آن را از بالا فعال کنید ... یک موزیک بسیار زیبا و ناب .... ))

       


      باران بدون تو

      آن لحظه که گم گشتی، همچون نفسی در باد

      در سیـنـه نفس خشکـیـد، ای همنـفـس بـیـداد

      ای مستـی گـمگـشتـه ، هـرگـز نـروی از یاد

      بعـد از تو نصیب من ، یک هستـی بی بنیاد

      از یـاد تـو لـبـریـزم ، با خـاطـره ای پُـردرد

      با ایـن هـمه بی تابـی ، آخـر چه توانـم کرد

      ***

      گویا که تو از نسلِ حـرمان و خـزان بودی

      اندوه نهـان دادی ، غـم روی غـم افـزودی

      این چشمه ی خشکـیده، دیگر ندهد سودی

      افـسانه دریا رفـت  در ورطه ی نـابـودی

      عمریست که این رفتن بردل زده زخمی سرد

      با زخـمِ رهـا گشـتـه، آخـر چـه تـوانـم کرد

      ***

      باران که فرو می ریخت، این فاصله کم می شد

      لبـهـای پُـر از باران، در حسرت هم می شد

      از هـمنـفـسی هـایت، احسـاس عـدم می شد

      بـویـی ز جـدائی ها، بی وقفه عَـلَـم می شد

      بارانِ بـدون تـو، حسـرت بـه جـهـانـم کـرد

      با بـوی تـو در باران، آخـر چه توانـم کرد

       

      دریا

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1