سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 28 فروردين 1404
    19 شوال 1446
      Thursday 17 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        پنجشنبه ۲۸ فروردين

        من شرابی با لبت خو کرده ام

        شعری از

        فروزان شهبازي

        از دفتر بي پنجره نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۹ آبان ۱۳۹۲ ۱۰:۲۰ شماره ثبت ۱۹۷۱۵
          بازدید : ۹۸۳   |    نظرات : ۱۳۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فروزان شهبازي

          بخش هایی از یک مثنوی عاشقانه :

        ...

        گفته هایت یک یک از بر می شوم

         خاکی ام  از تو معطر می شوم

        کنج ایوانی به     پهنای    دلت 

        مثل موجی در هوای ساحلت

        روی دستانی پر از دلدادگی

        یا که چشمانی صبور از سادگی

        روی دریاهایی از جنس بلور

        یا خیابانی پر از شعر حضور

        در حصاری مملو از سبز تنت

        با    نگاهی از گل پیراهنت

        روی باران خورده گل های دلم

        پای شب بوهای تنهای دلم

        یک قدم وامانده تا بهت زمان

        زیر سقفی کاذب از شعر ورمان

        لحظه هایت را مروری می کنم

        در هیاهویت عبوری می کنم

        زلف ها را بد پریشان کرده ام

        باد را جلاد طوفان کرده ام

        ...

        ***

        پینه  ها ی قلبت آبم می کند 

        چشم بیخواب تو خوابم می کند

        روی احساس بدم سدّ ی بکش 

        از نگاهت روی دل ردّی بکش

        انبساط نبض طوفانی بمان

        کوچه ای گلواژه بارانی بمان

        برسپیداری مرا دارم بزن

        خنجری بر شعر تب دارم بزن

        تو نباشی کهکشان خون می شود

        بید مجنون باز مجنون می شود

        روی ماهت! یک مثال ساده است

        چون که تصویرت در آب افتاده است

        من شرابی با لبت خو کرده ام 

        دست زخم تیشه را رو کرده ام

        با من و این چوبه ی دارم بمان

        با دو چشم خواب و بیدارم بمان

        ...

        خواب بود آنچه دیدم خواب بود

        چشم من آلوده ی مهتاب بود 

        من چه کابوس غریبی دیده ام

        شب کنارم بوده ای، نا دیده ام

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1