سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        کوتاهتر از غزل

        شعری از

        صدف عظیمی

        از دفتر یک قلم ، هزاران حرف نگفته نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۰۳ شماره ثبت ۱۹۱۶۷
          بازدید : ۱۲۱۸   |    نظرات : ۱۷۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        به نام خداوند صدف

         


         

        ""نفس  نمیکشد   هوا  ،   قدم   نمیزند  زمین""
        سکوت میکنم ،  غزل ،  به  نام  توست  نازنین


        اگر چه واژه های من  ،  تمام  از  تو   می شود
        شروع  با  تو  بودنم ،  رسیده  شد  به  بهترین


        صفای چشم مست تو ، چه جلوه میدهد به دل
        در  این  دیار  عاشقی ،  تویی  نشان  راه  دین


        غریب  بوده ام  که  تو  ،  مرا  به   نور   برده ای

        چه  آشناست  بودنت , کنار  من  نشین  عجین

         

        سری به سجده برده ام، که شکر توست بر دلم
        خدای را  سپاس  چون ، شدم  به  رحمتت قرین

         


        پ.ن1:

         

        به  حرمت   همین   غزل  ،  قسم  به  نامت  از   ازل
        که شهد توست چون عسل، به کام من ببخش همین!

         

         

        پ.ن2:

         

        هر روز در خیال خود عکس تو را می کشم ،

        برایت دو بال زیبا دو چشم آهو ،

        مشک و عطر تنت با دو زلف خنجرت به دل می کشم و خود می خرم!

         حصاری دور سرت ،

        هر چه بلا ست به جان و دل می خرم،

        میان دو لبت می شوم دانه ای ،

        درمیان صدف های دهانت می شکنم ،


        خاموش ،خاموش می شوم ،

        هر آنچه مانده از شمع و جودم، 

        به شمع و جودت هدیه میدهم...

         

        شعر از: استاد گرانقدرم :

        حاج سید فکری احمدی زاده (ملحق)

         

         

        پ.ن 3:

         

        شبی که آمدی ,  چون یاس ایوان پر پرم  کردی

        حضورت سوخت جانم را سپس خاکسترم کردی


        پس آنگه غم  زدودی  از  دلم  با  عطر  بارانت
        سپس  در  اوج  آن  بی باوری ها  باورم  کردی

         

        تقدیم به کسی که قلبم برای او میتپد ...

        به جاودانه عشقم!

         

         

        پ.ن 4:

         

        هنوز نیازمندم...

        کمی نقد مهمانم کنید!

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۷۶ شاعر این شعر را خوانده اند

        سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

        ،

        زهره ساجد

        ،

        ناظر توحيدي ثمرين

        ،

        آمنه اقلیدی

        ،

        مهسا اربابی (افسانه)

        ،

        سمانه هروي

        ،

        سیدعلی منصوریان (سید)

        ،

        محمدجواد امینی

        ،

        فرهین رام

        ،

        هوشنگ احمدی

        ،

        م ش مهرشاد

        ،

        مهسا ی (ترانه)

        ،

        زرشید ستایش

        ،

        مهدی خدایی (آیدین)

        ،

        سید محمد مهدی فقیه

        ،

        فرمیسک(هاوارِ هَه لوی)

        ،

        محمد نوری سرخنی

        ،

        معصومه عرفانی (عرفان )

        ،

        حجت اله یعقوبی(سکوت)

        ،

        فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)

        ،

        مهران کاظمی

        ،

        فرهاد رنجبر راد (مولانا بدپیله)

        ،

        مهریانی

        ،

        سامان سعیدی

        ،

        سعیده معتمدی

        ،

        جعفر سرخی

        ،

        غلامعباس سعیدی

        ،

        سمیرا شریفی (آسمان)

        ،

        محسن حامد (باران)

        ،

        میلاد عبدی

        ،

        امير حسين اميريان .د

        ،

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        ،

        آمنه رمضانی

        ،

        ابراهیم ساجدی

        ،

        میثم دانایی

        ،

        داریوش خطیر

        ،

        طيارغيبعلي زاده

        ،

        احمد طلوعی ( مجنون )

        ،

        کاظم دولت آبادی(فراز)

        ،

        عابد

        ،

        يدالله عوضپور آصف

        ،

        پرتوپاژنگ

        ،

        محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        منصور نگهداری

        ،

        تاراز (امین افضل پور)

        ،

        کوروش کیان ایرانی (عِرفا)

        ،

        فرزاد وکیلی

        ،

        صدف عظیمی

        ،

        سید سلام احمدی زاده

        ،

        عباس غفاری سایه رنگ

        ،

        موسی عباسی مقدم

        ،

        مینا محمودی

        ،

        فرید عباسی

        ،

        زهرا تمیمی نژاد

        ،

        سعید مطوری /مهرگان

        ،

        جباری (فروردین دخت)

        ،

        احمد البرز

        ،

        بیژن آریایی(آریا)

        ،

        ابراهیم سبحانی

        ،

        فریده داودی (اهورا)

        ،

        طیبه عبداللهی

        ،

        صادق فهیمی

        ،

        دانیال پزشکی

        ،

        امیر منصور جلالی

        ،

        احسان کاظمی

        ،

        حمید خاکی

        ،

        حسین پروند

        ،

        آرش قبادی

        ،

        سیدحسین غفاری

        ،

        عبدالوهاب شیرودی

        ،

        فاطمه زرمحمدی (سپهرجاوید)

        ،

        علی قنبری فیروزآبادی

        ،

        مرضیه قدسی

        ،

        مهرآرا(لیلی)

        ،

        طاها محبی (حزین)

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6