سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        بادبادک!

        شعری از

        اندیشه شاهی

        از دفتر اندیشه شاهی نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ ۱۲:۵۰ شماره ثبت ۱۸۹۶
          بازدید : ۱۰۰۰   |    نظرات : ۳۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اندیشه شاهی

        بادبادک های کودکی ام در اسمان گم شد.
        به آسمان شلیک کردم.
        کبوتران هم فرصت پرواز کردن را از دست داده بودند.
        این سیاست مداران دیکتاتورهای بادبادک هایمان هستند!
        بازی می کنیم تنها در خلوت تاریکی این شهر!
        و کبوتر ها از باز می ترسند/شلیک شود
        دندان های سگان ولگرد یخ زده.
        و استخوان شان سرخ شده/ با شکم خالی کوچه به کوجه فریاد میزنند.
        و دیکتاتورهای کشور مان کبوتران سفید را دوست ندارند!
        میدانی در اسمان هیچ پرنده ی نیست دیگر.
        تفنگ در سینه زن و مرد لچک این کشور
        در سر دارد چادر مرگ بر تن دارد لباس انتحاری.
        بادبادکهایم و خاطره هایم را باد برد!
        «تفنگ های امروزی لباس باد بادک پوشیدند .»
        به هوای انتحاری
        ویران کنند خانه زندگی مردم.
        میترسم عبور از کنار موترهای امریکایی!
        تا نشود روزی ویران شوم با انتحاری!
        وقتی دیکتاتور امر میکن به بادبادک هایش!
        هوای همان کابل زیبا را برهم میزند با بمب وانتحاری!
        پر بزن هی کبوتر سفید پر بزن و برو از این دنیایی انتحاری!
        کبوتر سفید/ بال بزن
        حتی اگر جفت ات خوابیده باشد باز هم بال بزن
        خوابیده است این مردم به فکر اش مباش بال بزن.
        بر گونه هایت تیزاب می پاشند.
        ابری است که در آسمان به یادگار گذاشته شده
        آهسته اواز بخوان اهسته اهسته بال بزن.
        « باد ها را خیلی حیران نگه داشتند
        که همه چیز ها یاد مان رفت.
        هر آنچه از دیده می رود سمت کاخ
        مولانای بلخی
        تا به جا بگذارد مارا
        بخارا را هوا را
        همان چشمان صدام را
        تا صبحانه مفصلی از رقص
        بادبادک های صلح کشور مان
        هی کبوتر سفید بال بزن و برو
        کبوتر سفید بال بزن
        در تیررسی تو
        بال بزن و بال بزن.



        اندیشه شاهی.
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1