سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      بداهه هایی با حس اشعار دوستان2...

      شعری از

      مهدی خدایی (آیدین)

      از دفتر حرفهایی از سکوت... نوع شعر دلنوشته

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۷ مهر ۱۳۹۲ ۱۳:۱۳ شماره ثبت ۱۸۷۵۸
        بازدید : ۷۶۸   |    نظرات : ۳۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      میان ذرات معلق دود کش تنور
      در صبحگاهی خنک
      بوی نان پخته ابر را
      زیر هزاران قطره ِ مه
      با نهایت پرروی نوشیدم
      و هزاران چشمه سیاه
      از کنار روزنه های سیاه قلبم شروع به جوشش کرد
      قیر می آمد و کثافات کدر و بدبو
      تا که قطره ای اشک زیر لحاف مغزم
      بارید و بارید
      و شست و شست
      تمام خواب سیاهم را...

      با سپاس از استاد فراز ...

      ______

      1-

      تا آخرین نقطه خیال
      رفتم
      اما غم سوراخ کرد
      قایم نورم را...
      ___________

      2-

      نمی بخشم نگاهم را
      به هیچ کس
      حتی

       باد بهاری
      دریا،
      زمستان ،
      چشمانم نیمکتِ
      تنهایی توست...
      __________

      3-
      تنها چیزی که از عشق می خواستم
      یک بغل باران بود
      یک سبد سیب
      و یک بال
      برای پرواز تا بیکران ها..

      ____________

      4-

      در اقلیم کودکی من
      فانوسی در شب بود
      و صدای جیرجیرکی که تنهایم را می آزرد
      و یک قطره شبنم
      که آرزوی مه صبحگاهی را در من می پرواند...

      با تشکر ویژه از استاد خطیر گرانقدر

      ... که راهنماییهای ایشون همیشه چراغ راهی برای بنده بوده و هست...

      __________

      زمین چون دفتری
      در دست کودکان بازیگوش
      هر روز پاره می شود
      و خرد و خرد تر
      اینجا کسی راه دریا
      نمی داند
      و آسمان ماه خود را
      پشت شب پنهان کرده
      درختان دوست ندارند سرها،
      و رود قرمز زیبا نیست برای تماشا،
      دلها زیر لحاف هزار تو
      خوابیده.
      اینجا،
      کسی بجای کاغذ نیست
      تا پاره شدن دل را درک کند.

      آری
      زمین دفتری بود یکپارچه
      و هر روز پاره تر می شود
      و کوچکتر
      چون دلها...

      با حس شعر زیبای

      بانو مرضیه پاک منش عزیز...

      ___________

      پشت آن پنجره  را باید دید

      و به احساس تهی هی خندید

      آه پاییز  چقدر نزدیک است

      و هوایی که به اندازه یک خواب عمیق

      دست ها  می گیرد.

      اشکها را باید دید

      در صدای خش خش برگ

      و درختانی که جدا می میرند...

      دلم احساس عجیبی دارد

      مثل اولین جرعه نوشیدن آب

      از جهانی تاریک

      و غروبی که شبم را می خواست.

      .

      آه

      من چقدر دلتنگم

      شاید از دوری آب

      یا که از رنگ جدا از باران

      یا که از دست تولد یا مرگ

      خسته ام جان برادر

      از من

      از تنی که حصارم گشته

      ازلباسی که ندارد

      یک روزن

      و خیالی که پر پروانه می شکند...

      ____________

      من در قفسی به وسعت کودکانه هایم
      در سرزمینی از جنس خواهش
      در نگاهی دور از همه و همه
      تو را می خوانم
      دلم سخت بی کس افتاده
      میان جمعی که جز من چیزی دیگری نمی بیند
      دلم سخت دلتنگ است
      دلتنگ بوی بهار کودکانه هایم
      یاد زمستان سرد
      یاد دبستانی
      که هیچ برایم نداشت
      جز دوستانی که رفتند...
      دلم هوای آغوش گرم مادرم را کرده
      کاش نوزادی می شدم
      کاش دوباره لالایی مادرم نوازشم می داد
      کاش بی کس نمی مردم
      کاش بابا بزرگ زنده بود
      تا باز نی می زد
      و من شاد می خوانم در حیاط
      در حیاطی که وسعت دلتنگیم کوچک بود در آنجا
      دلم درگیر توست.
      سخت می ترسم از روزی که بهار بیاید
      و شکوفه های آلبالوی حیاطمان را سرما بزند
      دلم سخت دلتنگ است
      ای برادر...

      این دوتا هم که  با حس داداش خوبم هادی خدایی...

      _________

      می دونم طولانی شد ولی

      بداهه های منتخبی بود

      که در  ماه گذشته در جواب و یا با حس شعر زیباشون نوشتم

      و هر کمی و کاستی دارهبخاطر اینکه  بدون ویرایش خاص قرار دادم

      تا همون حس  بداهه بودن رو منتقل کنه...

      ممنونم از همراهی شما بزرگواران ...

       

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0