چهارشنبه ۲۸ آذر
|
دفاتر شعر محمد مير سليمانی بافقی (باران)
آخرین اشعار ناب محمد مير سليمانی بافقی (باران)
|
شال سبزت را تکاندم غنچه اش پژمرده بود
چینش لبهای نازش بی نمک آزرده بود
اشک چشمان کبوتر می کشید بر دامنت
گربه بنشسته اي که بچه اش را خورده بود
شام از شامت نمی افتد بخوانم صبح را
از قدر بگذشتی و تیم قضا هم مرده بود
اهتزاز لحظه های پرچمت در خواب رفت
قرمز نااهل؛ سبزی های آنرا برده بود
نمره کفش مرامت خدشه دار خدعه شد
پای تو اندازه آن کفش را دستبرده بود
در کلاس درس ؛دارا می سراید سبز را
نسترن را رنگ عشقش مشکی افسرده بود
تا تکاندم شال سبزت گریه ام گل کرد وگفت:
رقص شالی حضورت لب به لب پا خورده بود
حیف از سبزی برگ نارون های کبود
کنج بن بستی که"باران"آبرویش برده بود
7/7/92 مشهد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.