يکشنبه ۱۴ بهمن
|
دفاتر شعر فاطمه برونی (خودم)
آخرین اشعار ناب فاطمه برونی (خودم)
|
بعد از تو تاریکم،...
سرد و یخزده
شبیه مخوف ترین سیاه چال های کهکشان
اما هنوز ایستاده ام
در خوابگاه ِ زمان
بی حس و بی برهان
با ظاهری چون کوه
با صلابت، در جایگاه ِ بودنم
نگرد...
هویدا نمی شوم
نه در حرف های مگو
نه در غربت ِ شعرهای ناگفته
فقط،... گوش کن...
سکوت ِ خدایان ِ زندیق را
که مرا می خوانند
به ستایش ِ تاریکی
درست فهمیده ای
گم شده ام
در ظلمت ِ نورانی ترین سیاره ی خدا
در بی نهایت ِ چاهی بی نشان
و هر شب،...
نه یک بار
بارها و به کرات
جان می دهم...، در ژرف ترین نقطه ی زمان
در شومی ِ خاطرات ِ شبی که رفتنت را چاره ای نبود
در تلخی ِ ثانیه ها
آن گاه که تسلیم شدند به افول ِ تو
______
تقدیم به او که با رفتنش تاریکم کرد (مامانبزرگم... ستاره)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.