سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      مرد مومیائی (سوررئال)

      شعری از

      کاظم دولت آبادی(فراز)

      از دفتر فراز ١ نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۲ ۰۷:۳۷ شماره ثبت ۱۶۲۳۳
        بازدید : ۸۵۹   |    نظرات : ۵۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر کاظم دولت آبادی(فراز)

      "مرد مومیائی – سوررئال" ریشه هایم در هوا معلق است تشنه تر از همیشه در هرج و مرج گسترده - بافت های تنم خشکیده -مثل مومیای مرد نمکی- از ویترین مرد_ قصاب محل آویخته - اشیا اتاقم -واژگون- در فضای باز چرخیده - پرسه می زنم در محیط بدون هدف بدنبال_ شروع بازی جدید - نظاره گر مومیائی های هم شکل خود این سو و آنسو میخ شده به قاب پنجره ها ایستاده در صف های انتظار - کیستم من؟ آن مرد خندان_ پرونده بدست ؟ آن گوژپشت_ خمیده از سنگینی کلاه_ به سر ؟ آن مرد نمکی که کودکی وحشت زده چشم می دزدد از او ؟ آن مرد کاسه سر بدست در حصار سوسکها ؟ آن مرد تکثیر شده در دستگاه کپی ؟ یا آن پیرمرد تسبیح بدست ؟ - می برد تسبیح پیرمرد صدای دنگ دنگ ریزش آن مثل ترکیدن_ مغز روی سنگفرش برخورد تیله ها به شیشه ها موجی از لبه های تیز رقصان_ در فضا - مهره ها زیر پای من زیر پای رهگذران و آغاز ی از سقوط_ در تهی - ایستگاه اول: چنگک های فرو رفته ی مرد قصاب در گلو - کمی پائین تر: تونلی آکنده از سوسکهای قهوه ای اغلب بدون سر بوی فلفل و گاز بوی نا - تاریکی تاریکی تاریکی بوی گاز خردل آزمایشگاه بیولوژیک مردان سفید پوش با قابهای عینک ضخیم برق شیشه ها با لیبل های هشدار مخلوقات عجیب در لوله ها در جنب و جوش - و آخر راه: معدن تاریکی از نمک و صفی از وانموده های من در انتظار مومیا شدن . . . شروع_ بازی جدید وارد محل کار می شوم آن مرد همان مومیائی نشسته پشت میز کار زل زده به من - دور می شوم هراسان ساعتها در خیابانهای شهر سرگردان - سر بلند می کنم خنده_ کریه مرد پرونده بدست دستان دراز شده ی مرد کاسه بدست و نگاه کودکی که دزدیده میشود از من - و در مقابلم ویترین قصاب محل و انعکاس تصویر من در آن "مرد نمکی" - - - - - - - - - - - - - - - - 09/05/92 کاظم دولت آبادی
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2