پنجشنبه ۲۹ آذر
بیابان شعری از مرتضی
از دفتر غمنامه نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ مرداد ۱۳۹۲ ۰۲:۵۸ شماره ثبت ۱۶۱۴۴
بازدید : ۸۲۰ | نظرات : ۲۲
|
|
غروبِ دیگری در پیش دارد، طلوعِ صبحِ فردایش
لبانش در کشاکش با جفایِ راه نا فرجام سراسر خشک و عطشان است ...
اسیرِ بی کرانی شبِ تاریک و ظلمانی
دوان در جستوجویِ جرعه ی آبی
ولیکن هر چه میبیند دو چشمِ تیره و تارش
سراب است یا که دیوار است...
برایش ارمغانی است
زِ طرفِ آن شبِ تاریک و ظلم افشان..
تنِ لمسِ پر از چاکی که عریان است سرتاسر
وجود و تار یا پودش...
هجومِ باد و فریادش به یغما میبرد هردم
هوایِ خوابِ شیرین را ز چشم مات و ناسویش..
اسیرِ بی کرانیِ شبِ جاوید و ظلمانی..
دوان در هر طرف در جستوجویِ جرعه یِ آبی
ولیکن هر کا هر جا سراسر هیچ میبیند..
دگر جانی نماندست از برایِ بندِ شب رستن
تنِ بی جان و عریانش به زیرِ ریگِ داغِ بادیه آرام میگیرد ...!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.