جمعه ۲ آذر
|
آخرین اشعار ناب احمد الماسی
|
کبوتر
قاصد شادی هاست
از آسمان به زمین
خبر باران می آورد
آخر او خودش بارانی است
آخر او عاشق است به زمین
ذوق من و تو را می شناسد
آن دم که در زیر باران
هوس سرودن می کنیم
هم آوازمان می خواند :
واران واران ورانه
امشه و دلم داغانه
اگر ساتی نیونمه د
چه وه یلم هه ر وارانه...
امشب
آه خدایا زمینی بودنش می خواهم
امشب تمامی بارانم
ای آسمان چشم هایت را بی دریغ کن
بگذار یکبار من وتو
تنها یکبار یکی باشیم
در دردهایمان
در شادی کوچکی که در نگاه اوست
در نگاه کبوتر بارانی است ....
بگذار تنها یکبار
به اجابت بیاندیشیم
که کوهوار مردی عاشق
امشب درد دارد ......
دوستان عزیز
اشک امانم نمی دهد اما امیدی شیرین در درونم جان دارد که ان کوهمرد بازخواهد گشت
با امید به عشق آن لایزال
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بداهه ای است برای کبوتر باران . با تمامی عشق و امید به بازگشت تندرستی اش سروده ام . بی کم و کاست آوردم . خدا چشم های بارانی را دوست دارد . یقین دلشکسته مان نمی کند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.