جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر علیرضاجهانگیری نوین
آخرین اشعار ناب علیرضاجهانگیری نوین
|
تا دلم تا آینه را هی کشید
دست مارا باوری واهی کشید
باز شد مشت پلنگ ساده تا
چنگ سوی قبله ی ماهی کشید
بی نیازش بودم اما عاشقش
که ربایی منت کاهی کشید
آمد ودر خاطرات عاشقی
نقش عمر عشق کوتاهی کشید
سررسید از نابیابان غولی و
پای راهش را به بیراهی کشید
بی خوداز خودشد شکست عهدمرا
مستی ام را تا خود آگاهی کشید
گمرهی محبوب شد وقتی ریا
سرمه در چشمان گمراهی کشید
پاره کرد نقاشی حسن مرا
زیر پای خالی ام چاهی کشید
جای مادر آینه تا شد عوض
کار عشق ما به خودخواهی کشید
پیش من آیینه ی تردید بود
گفتمش با من بمان آهی کشید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.