سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        تابستان است. ( طنزی اجتماعی اقتصادی انفجاری متولد شده بر اثر تابش آفتاب!)

        شعری از

        امیرحسین مقدم

        از دفتر این روزها نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۸ تير ۱۳۹۲ ۰۸:۰۹ شماره ثبت ۱۵۰۴۳
          بازدید : ۱۰۳۲   |    نظرات : ۱۴۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        پیش از خواندن این طنز گرمازده که به خاطر جبران اشک های دوسه روز اخیر منتشر کردم. اجازه میخواهم مراتب سپاس و قدردانی خود را از استاد مهربانم، جناب ترکمان بزرگوار ، و همه شما خوبان ، از صمیم قلب و با اخلاص تام و تمام ، اعلام کنم. من هرگز خودرا لایق کلام شما خوبان نمیدانم. من هیچ نیستم، مگر عاشقی بیقرار که انتقال اندوخته هایم را زکات لطف مادر طبیعت میدانم. و افتخار میکنم اگربتوانم در جهت اعتلای ادبیات غنی فارسی، قدمکی ناچیز، بردارم. دوستتان دارم و از جان سپاستان میگویم. امیدوارم این دوستی های نادیده تا همیشه برقرار و بر دوام بماند. تابستان است .... سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت, گرما سخت و سوزان است. کسی حال نگاهی بر دگر کس را ندارد, چون بریده طاقت یاران هوای گرم. ... عجب گرمای سوزانی عجب خورشید رخشانی عجب نامرد یارانی..... عرق میریزم و در جستجوی یخمکی هستم, خدایا تشنه ام , دارم عطش, بی تاب بوی طالبی با یخ, نشسته این عرق بر رو ی چشمانم خدایا در پی یک آفتابی عینکی هستم حریفا من شدم گرمازده پنداشتی مستم؟ عرق میریزم و در جستجوی یخمکی هستم. روم تا یک عدد من بستنی گیرم, سلام آقای بقالی: جوابی نیست. سلام آقای سوپر مارکت زیبا, _ سلام. ( عجب , بقال گفتم ظاهرا کار بدی کردم )* _ بفرما : _ بستنی میخواهم ای آقای بقا... ببخشیدم جناب مارکت اعلا بگفتم جمله ام را و دراوردم زجیبم یک عدد 500 تُمانی. جناب سوپری چپ چپ نگاهم کرد: _ نداریم ای ..... ( مرا او یک گدا پنداشت پنداری )* _ پس اینها چیست ؟ ( درون آن فریز خوشگلش تا بیخ پر بود از بستنی های ....) _ برو حانم برو ارزانترینِ بستنی ها 4 تا زین پول ها خواهد ..... عجب....... عجب هُرمی. عجب قومی. عجب , حریفا .... هوا بس ناجوانمردانه گرم است و ازان بدتر خود ماییم. پ.ن * : در دلتان بخوانید روز 17 تیر وقتی رسیدم خانه نشستم پشت کامی جان (کامپیوتر) و شروع کردم به تایپ و نتیجه این بداهه طناز شد. . گمانم شعر بدی از دلش در نیاید. فعلا بداهه اش پیشکش تا بعد .... ضمن اینکه از روح بزرگوار حضرت استاد اخوان عذرخواهی میکنم. ..... چگونه گریه سر کنم در آن زمان که اشک نیست. سفر کجا برم کنون، که آب هست و مشک نیست. چگونه عاشقی کنم، که عاشقی گناه شد، چه گویم از دلی که او، اسیر اشک و آه شد. باقی بقا. 18 تیر 1392.
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۷۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        حامد شریفی(عرش)

        ،

        امیر حسین مقدم

        ،

        زهرا روشنی(پریوش)

        ،

        مهران کاظمی

        ،

        لیلای

        ،

        علیرضاجهانگیری نوین

        ،

        امیر علی مطلوبی (سخن سنج تبریزی)

        ،

        شفیقه طهماسبی

        ،

        فرهین رام

        ،

        سيد محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        ابراهیم اشراقی

        ،

        سودابه طهماسبی

        ،

        فرزاد شجاع

        ،

        آرامش ظهرابی

        ،

        شهره غلامی

        ،

        زیتا رضایی

        ،

        اعظم امینی مقدم

        ،

        منوچهر منوچهری (بیدل)

        ،

        صادق آل موسوی،بیژن

        ،

        بهناز رستمی(سبزینه)

        ،

        علی کلان

        ،

        سجاد کرد (کرد)

        ،

        حاج امیر

        ،

        زهره ساجد

        ،

        پریا عمرانی ( عسل چشم )

        ،

        فاطمه جهانباز نژاد

        ،

        شیماء اخیانی

        ،

        امیر محمدی ارکانی (صادق)

        ،

        امیر حسین پاکزاد

        ،

        بهونه راد

        ،

        لادن آهور (بانو)

        ،

        رضا محمدصالحی

        ،

        کبوتر باران(حسين باران)

        ،

        مسعود میناآباد

        ،

        دلارا

        ،

        احمدرضا توجهی

        ،

        مریم شجاعی

        ،

        علیرضا ناصح

        ،

        محسن حامد (باران)

        ،

        امیر مسعود شفیق

        ،

        محمد ترکمان(پژواره)

        ،

        امیر ابراهیمی

        ،

        مهدی قربانی (ققنوس)

        ،

        فرزاد بهارا

        ،

        محسن ابراهیمی ( غریب )

        ،

        مریم حشمت پور

        ،

        مرجان جلال موسوی

        ،

        بهار امیدی

        ،

        فاطمه سادات فاطمی جبلی

        ،

        سید علیرضا خوانساری(بیدل)

        ،

        رقیه حبیبی

        ،

        حسن حسینی

        ،

        جامد خلجی

        ،

        محمد دهقان

        ،

        محبوبه زیدی (ماه پوپک)

        ،

        حسام يغمايي مقدم

        ،

        ترانه

        ،

        شیدای یاس

        ،

        عباس جوخواست

        ،

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        عادل غضنفری

        ،

        سمیرا شریفی (آسمان)

        ،

        سمانه نوری ( میترا )

        ،

        احمد الماسی

        ،

        حامی شریبی

        ،

        معصومه نصیری

        ،

        جاسم ثعلبی (حسّانی)

        ،

        یزدان پروین

        ،

        حسن دولتی (درویش)

        ،

        سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

        ،

        صدیقه محمدجانی ( نسیم )

        ،

        مرتضی مرصاد

        ،

        ايرج اميري

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8