يکشنبه ۴ آذر
شعشعه شعری از حامد زرین قلمی
از دفتر سرمه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۴ تير ۱۳۹۲ ۰۳:۴۷ شماره ثبت ۱۴۸۱۴
بازدید : ۱۵۷۳ | نظرات : ۱۷۰
|
آخرین اشعار ناب حامد زرین قلمی
|
غــمِ دل دارم و دانم که غــم آباد ، تویی مَبَر از یاد مــرا ای که مــرا یاد ، تویی شادی از مهر و وفا آید و تـنها صَنمی کز جفا هم بکند خاطر من شاد ، تویی ظلمات است در این ورطه و شمعی که هنوز آتشش شعشعه ای مــی کـنـد ایـجـاد ، تویی در میــان ِ سـخـنِ محـفـلِ شیرین دَهـنـان هرکجا صحبت عشق آمده ، فرهاد ، تویی تا خبر از طرف ِ یار ِ سفر کرده رسید اشکهایی که زچشمان من افتاد ، تویی به گمانـم به سَرِ راز و نـیـازِ سَحَـرم بوی یاری که رسید ازنفسِ باد ، تویی بغض کردم که بباری به کویرم ای چشم آنـکه از تشنگی ام مـی کند آزاد ، تویی ای دل از سینه چرا پَر نکشی ، دَر باز است قُمـــریِ در قـفس و عـاشق ِ صیـاد ، تویی ای بـنـازم نَفَست کـز سَحَـرِ روزِ السـت هر صدایی که زعشقی زده فریاد ، تویی حـاجتم را زتو خواهم ، بِسِتان دادِ مـــرا گرچه آنکس که کند غارت و بیداد ، تویی اشک ِ من خـیــز و فروشوی غبـار از رویــم که در این عرصه ، به جاری شدن استاد ، تویی حامد این نامهء جانسوز چرا بس نکنی وه که بر نشئهء این قافیه معتاد ، تویی حامد زرین قلمی 20/10/1391
|
|